شجاعت در مدیریت و رهبری یعنی چه؟ ما از کودکی یاد گرفتهایم که شجاعت به معنای غلبه بر سختیها و نبردهای بزرگ زندگی و نداشتن ترس از هر چیزی است که بر سر راه ما قرار میگیرد. بههرحال، این تعریف نادرست نیست.
در حقیقت، برای من درک شجاعت همانطور که بزرگتر شدم در من باقی ماند. این امر بر درک چیزهایی که از آنها میترسیدم تأثیر منفی داشت. من احساس میکردم نبردهایم در مقایسه با کسانی که مشکلات بزرگتری دارند، ازنظر اجتماعی بیاهمیت است. در این مقاله ایران مدیر درباره لزوم شجاعت در مدیریت یک سازمان برای شما سخن خواهم گفت.
برای مثال، وقتی جوانتر بودم، بحث کردن راجعبه اینکه چه کسی با معلم کلاسمان صحبت کند و چه کسی بر در بکوبد، خیلی مهم به نظر میرسید؛ یعنی کارهایی که شاید امروز به نظر هرکدام ازما پیشپاافتاده بیاید بسیار مهم جلوه میکرد.
بااینوجود، پس از دوره دوم متوسطه و گذشتن از آن مسیر، دریافتم که در درک اولیهام از شجاعت اشتباه فاحشی داشتم. مسئلهای که ممکن است ازنظر من بیاهمیت جلوه کند، ازنظر شخص دیگری مهم است و بدون داشتن حس همدلی امکان نداشت که بتوانم ترسهای آنها را درک کنم.
نلسون ماندلا نشان داد شجاعت در مدیریت واقعی به چه معنی است؛ نه در گفتار، بلکه در رفتار: «من دریافتم شجاعت به معنی نبود ترس نیست، بلکه به معنی غلبه بر آن است».
چرا شجاعت در مدیریت لازم است؟
1. شجاعت در مدیریت کلیدی برای رهبران بزرگ است
شجاعت در مدیریت نقش مهمی در تحول اساسی در طول تاریخ ایفا کرده است؛ از زمان مارتین لوتر کینگ و جنگ برای مساوات آمریکایی آفریقاییها در طول جنبش حقوق شهروندی در میانه دهه 1950 تا ملاله یوسفزی برای حمایت از تحصیل دختران در عصر حاضر، همه و همه در راه رسیدن به اهدافشان یک عامل را مدنظر قراردادند و آن شجاعت بود. شجاعت در عمل.
به همین ترتیب، کسانی که امروز در سازمانها و جوامع عقاید خود را ابراز میکنند، همانهایی هستند که به تغییرات دامن میزنند. با شجاعت در مدیریت و اعتمادبهنفس به یکدیگر متکی هستند تا کمک کنند که ما به نتایج موردنظرمان دستیابیم. شجاعت به ما اطمینان میدهد که برای دستیابی به هدف تلاش کنیم، درحالیکه اعتمادبهنفس به ما کمک میکند باور کنیم که میتوانیم تغییر ایجاد کنیم و این دو در ترکیب با یکدیگر موفقیت یک سازمان و حتی یک جامعه را رقم خواهند زد.
2. شجاعت در مدیریت باعث توسعه خود و سازمان میشود
در رهبری یک سازمان موانعی پیش میآید که باعث میشود حقایقی در این زمینه به دست آورید. یکی از این حقایق شجاعت در مدیریت و خلاقیت سازمانی است. البته باید به معنای اصلی شجاعت در مدیریت دستیافت و نباید آن را با استبداد و بیتوجهی به دیگران اشتباه گرفت. اجرای درست شجاعت در مدیریت بیشک سبب توسعه سازمان خواهد شد. پس وجود یک رهبر شجاع در رأس یک سازمان امتیاز بسیار بزرگی خواهد بود.
هنگام فعالیت برای آگاهیرسانی در رابطه با این عقیده سه منطقه تمرکز وجود دارد که عبارتاند از:
- داشتن قدرت پذیرش
- اظهار عقیده
- ارائه پیشنهادات مؤثر و پویا
اگرچه اغلب اوقات چیزهای زیادی وجود دارد که ما باید برای پیشرفت بدانیم، اما مواجهه با آنچه واقعاً نمیخواهیم بشنویم دشوار است. باید بتوانیم هرچقدر هم که سخت، برای کسب دانش پرجوش باشیم.
با تجسم چنین قدرت پذیرشی، نهتنها خودمان را بهبود میبخشیم، بلکه به دلیل این گفتوگوهای صادقانه و معتبر با دیگران، بینش قویتری را نیز درباره محیط اطراف خود به دست میآوریم.
اظهارنظر کردن بخش جداییناپذیر شجاعت است. بیان افکار و ارزشهای شما ممکن است بهخوبی بر دیگری تأثیر بگذارد.
چگونه میتوانیم شجاعت در مدیریت را در مقابله با ترس بهکارگیریم؟
1. پذیرش ضروری است
پذیرش اینکه ترس یک احساس همگانی است، بسیار مهم است. آنچه شما از آن میترسید ممکن است با شخص دیگری متفاوت باشد. بااینحال، این احساساتی است که همه ما بهعنوان انسان آن را داریم. درک کنید که احساس ترس شما را ترسو نمیکند. این چیزی نیست که از آن شرمنده باشید.
2. ریشههای ترس خود را پیدا کنید
تصور سناریوهای مختلف از مکانی که فکر میکنید ممکن است ترس خاصی در آن وجود داشته باشد، میتواند به شما دریافتن منبع ترس کمک کند. هنگامیکه دلیل ترس خود را کشف کردید، میتوانید به راههای مؤثر برای مقابله با آن فکر کنید.
3. برای غلبه بر ترس، گامهای کوچک بردارید
هنگامیکه دلیل ترس خود را یافتید، وارد عملیات شجاعانه شوید. برخی ترس ها مربوط به ترس های کارآفرینی و بازاریابی است.
فکر کنید که شما از صحبت با مشتری جدیدی که ازنظر سن و تجربه از شما بالاتر است هراس دارید. در مواجهه با او چهکاری انجام میدهید؟ یک پیشنهاد مفید این است که به فرد نزدیک شوید و درباره سازمان صحبت کنید یا با مکالمههای کوتاه استرس را از بین ببرید.
انجام برنامههای عملی برای غلبه بر ترس، حتی در مقیاس کوچک، میتواند گام بسیار بزرگی در مسیر پیشرفت و غلبه بر ترس باشد. هر قدم کوتاه در روز، نتایج بزرگی در پی خواهد داشت.
4. اگر همه راهها شکست خورد، زیاد در مورد آن فکر نکنید. فقط کار خود را انجام دهید
غالباً وجود ترس منجر به فکر کردن زیاد و بیشازحد میشود. ریسک کردن نیز بخشی از شجاعت است. بهتر است در پایان روز بگوییم که شما سعی کردید و شکست خوردید تا اینکه اصلاً امتحان نکردید.
این راه وقتی در تشویش هستم، همیشه به من کمک میکند.
یک مثال برای وقتی است که من مجبور شدم بازی یخشکن را با افرادی بازی کنم که دو برابر از خودم بزرگتر بودند (فکرش را بکنید؛ همکاران حرفهای). چیزی که باعث چالشبرانگیزشدن آن شد، این بود که باید با یک دوره آموزشی دوروزه مرتبط بودم که هیچ اطلاعی از آن نداشتم.
در انتها من تنها توانستم کارم را بدون هدر دادن زمانی برای نگرانی انجام دهم. درواقع میتوان گفت همهچیز نسبتاً خوب پیش رفت.
سخن آخر
به یاد داشته باشید که شما هرگز تنها نیستید. بدون درنظرگرفتن اینکه چقدر ترسهای شما غیرمنطقی و احمقانه هستند، به خاطر داشته باشید که با دیگران نیز مهربان باشید؛ چون شما از مشکلات آنها اطلاعی ندارید. با توجه به این موارد، زندگی جسورانهای را برایتان آرزو میکنم. آیا شما در حوزه مدیریت خود شجاعت دارید؟ آیا شجاعت در مدیریت را در مدیر یک سازمان دیدهاید؟ لطفاً تجربههای خود را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.
منبع:
Leaderonomics