صفحه اصلی / توسعه فردی / تنفر از خود را با عشق جایگزین کنید و طعم خوش زندگی را بچشید
تنفر از خود

تنفر از خود را با عشق جایگزین کنید و طعم خوش زندگی را بچشید

تنفر از خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ شناخت این ویژگی می‌تواند مشخص کند که چرا برخی از افراد با فرد خودشیفته دچار مشکل می‌شوند. این شناخت می‌تواند نقطه آغازی برای درمان و بهبود و توسعه فردی باشد. ایران مدیر موضوع تنفر از خود را درلا‌به‌لای حرف‌های یک روان‌شناس و از زبان او بررسی می‌کند.

وقتی امی 32 ساله به ملاقات من آمد، چشمانش پر از اشک بود. چند روز قبل، دن، نامزدش به او گفت که دیگر عاشقش نیست. علت؟ امی گفت: من هرگز به او اجازه نمی‌دهم کاری برای من انجام دهد.

حق با اوست. امی حاضر نشد که او را در روز تولد سورپرایز کند و به‌ندرت به دنبال کمک به او بود. ماه‌ها نگران افسردگی مادرش بود اما کمتر راجع به این موضوع با او صحبت می‌کرد و گرچه به نظر می‌رسد به کمی توجه نیاز دارد، اما زمان زیادی را با توهم اینکه بیش‌ازحد خواهان توجه بوده سپردی کرد. وی گفت: او خیلی تلاش کرده است تا در شغل خود پیشرفت کند. من نمی‌خواستم بار اضافی برای دن باشم.»

من پرسیدم:«اگر او هم دوست داشته باشد به همان اندازه که مراقبش هستی از تو مراقبت کند چه؟»

وی اعتراف کرد: «من می‌دانم که این عجیب است. خوشحالم که به مشکلات او گوش می‌دهم، اما من از صحبت کردن در مورد مشکلات خودم متنفرم، قوانین من متفاوت هستند. همیشه چنین بوده است.

سال‌ها بعد، من به قوانینی برخوردم که امی و بسیاری دیگر با آن زندگی می‌کنند: تنفر از خود.

تنفر از خود، اختلال یا ویژگی

تنفر از خود اختلال یا ویژگی

شما در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی نفرت از خود را پیدا نخواهید کرد. دلیلش این است که این‌یک اختلال نیست، بلکه یک ویژگی قابل‌اندازه‌گیری است که من و همکارانم در طی شش سال گذشته بر روی آن مطالعه کرده‌ایم و مانند همه صفت‌ها، در همه ما به میزان بزرگ‌تر یا کمتری وجود دارد و فقط در صورت زیاده‌روی باعث آسیب می‌شود.

فرد «منزجر از خود» ناسازگاری جدی نسبت به توجه دارند و به توسعه فردی بی‌توجهند. در حقیقت، ویژگی تعیین‌کننده این افراد ترس از داشتن شخصیت خودشیفته است. این افراد معمولاً وقتی از اولویت‍هایشان پرس‌وجو می‌شود چیزی برای گفتن ندارند.

این مقاومت قدرتمند در برابر هرگونه نشانه‌ای از خودخواهی، اغلب این افراد را موردتوجه عموم قرار می‌دهد. طبق بررسی به‌عمل‌آمده ما، افراد منزجر از خود، انسان‌های خونگرم و بسیار حساس هستند. تصور اینکه شخص مشکلات خود را بر دوش دیگران گذاشته می‌تواند آن‌ها را بااحساس شرم مواجه کند. یکی از مراجعینم یک جلسه اشک‌آور را صرف ابراز نگرانی بابت صحبت با نامزدش در مورد افسردگی‌اش کرد. او احساس می‌کرد با گفتن این مسئله زندگی او را سخت‌تر کرده است. این افراد شادی یا افسردگی غلو شده‌ای دارند.

این ناسازگاری عمیق نسبت به نیازهای خود می‌تواند تنفر از خود افراد را به سمت روابط یک‌طرفه سوق دهد. بعضی از آن‌ها در ابراز نکردن «خود» چنان محتاطانه عمل می‌کنند که گاهی به نظر دیگران نیازمند می‌آیند. این الگو تنها در روابط عاشقانه پدیدار نمی‌شود. دوستی را در نظر بگیرید که می‌خواهد برای کمک و همراهی شما همیشه تلاش می‌کند، اما شما از زندگی او کاملاً ناآگاه هستید. افراد دارای تنفر از خود می‌توانند شنونده‌های خوبی باشند، اما توانایی آن‌ها برای اشتراک‌گذاری مسائل خودشان محدود است.

این بدان معنا نیست که افراد از خود منزجر منفعلانه رفتارهای افراد نزدیک را می‌پذیرند. آن‌ها با اطرافیانی که کمکشان کرده تا مشکلاتشان را مطرح یا حل نمایند، به‌طور متقابل رفتار نمی‌کنند و از مسائل و مشکلاتشان نمی‌گویند. بااینکه برخی از این افراد به‌عنوان پرستار عاطفی عمل می‌کنند، اما از هرگونه توجه دیگران به نیازهایشان ناراحت شده و حتی افراد را به‌طورجدی نفی می‌کنند.

گاهی به‌اندازه‌ای نگران تأثیر خود بر دیگران هستند که ضد وابسته به یکدیگر می‌شوند و هرگونه تلاش دیگران برای رفع نیازهایشان را با پاسخ‌هایی مانند با من مثل بچه‌ها رفتار نکن، حالم خوب است یا با من طوری رفتار نکن که انگار خاص هستم دفع می‌کنند! اگر کسی قوانین آن‌ها را نادیده بگیرد، شدیداً ناراحت می‌شوند. یکی از مراجعانم وقتی رئیسش او را برای تولدش سورپرایز کرده بود، عصبانی شده و از او خواسته بود که این کار را نکند.

افراد دارای تنفر از خود حتی اگر نقش شریک زندگی یا دوست کم‌نظیری را بر عهده بگیرند، به‌ندرت احساس ویژه‌ایی می‌کنند و معمولاً در خلوت خود دچار اضطراب و افسردگی می‌شوند. این ممکن است خلاف واقع به نظر برسد، اما اکثر ما فقط سرکوبگرانی را که تمام اکسیژن اتاق را مصرف می‌کنند تا خود را درخشان نشان دهند محکوم می‌کنیم و افراد از خود منزجر را در اوج سلامت روحی می‌بینیم، در‌صورتی‌که چنین نیست.

نگاه دقیق‌تر به افراد شاد و سالم در سراسر جهان، تصویری متفاوت را نشان می‍دهد. علیرغم فضیلتی که ما به کسانی که از دستورالعمل، «طوری عمل نکنید که انگار خاص هستید» می‌دهیم، تحقیقات نشان داده که کمی تقویت خود، یا یک تصویر کوچک و خوشایند از خود، به افراد کمک می‌کند تا زندگی بهتری داشته باشند. به نظر می‌رسد که توجه به «تنفر از خود یا ترسیدن از احساس ویژه بودن» به‌اندازه اعتیاد به خودشیفتگی حائز اهمیت است. افراد از خود منزجر و خودشیفتگان از هر لحاظ مخالف هم هستند و در دو جهت طیف خودنمایی، زندگی می‌کنند.

بقای تنفر از خود

بقای تنفر از خود

برای درک اینکه چرا برخی از افراد تنفر از خود، این ویژگی را در نظر بگیرید: اگر می‍خواهم از امنیت در معاشرت برخوردار باشم، باید تلاش کنم بیشتر ارائه‌دهنده باشم تا درخواست‌کننده. افراد دارای تنفر از خود وقتی می‌ترسند و تنها می‌شوند، نمی‍‌توانند از دیگران کمک بگیرند یا به این اعتماد کنند که دیگران ممکن است آن‌ها را تسکین دهند؛ بنابراین نیازهای خود را دفن می‌کنند به این امید که پذیرفته شوند و به خاطر درخواست کم از دیگران مورد عشق‌ورزی قرار گیرند.

طبق تحقیقات ما کودکانی که والدینشان برای رفع نیازهایشان در کودکی آن‌ها را سرزنش کرده‌اند بیشتر مستعد و دچار «انزجار از خود» بودند. همچنین علیرغم تصور ما که ممکن است زن‍ها بیشتر دچار این مشکل باشند، مشخص شد تقریباً زنان و مردان به‌صورت مساوی دچار این مشکل هستند.

علاوه بر مورد ذکرشده، صرف‌نظر از حساسیت‌های ذاتی کودک، این اتفاق می‌تواند توسط والدین خودشیفته رخ دهد. یک مادر خودشیفته را تصور کنید که احتیاج دارد فرزندش به او بگوید که او بااستعداد است یا اینکه یک فرد برتر است. چنین کودکانی ممکن است یاد بگیرند که آرزوی والدینشان را برآورده کنند و در مقابل نیازهای عاطفی خود را دفن کنند.

پیدا کردن یک‌صدا

درواقع خیلی مهم نیست که چه چیزی شخصی را به تنفر از خود سوق می‌دهد، هرچند ممکن است درک ریشه آن، به حلش کمک کند. شخص دارای تنفر از خود وقتی احساس کند بار مسئولیت برای دیگران ایجاد می‌کند، خودش را سرزنش می‌کند؛ بنابراین، اولین گام برای بازگرداندن تعادل، شکستن عادت به سرزنش خود است.

این کار با تشخیص اینکه خود سرزنش یک عمل است، نه یک احساس شروع می‍شود. این کاری است که خودمان انجام می‌دهیم تا نیازهایمان کوچک‌تر و صدایمان ساکت‌تر شود. یک شخص از خود منزجر می‌تواند به‌جای اینکه با خود بگوید: من خود مشکل هستم، بیش‌ازحد نیازمندم، بیش‌ازحد حساسم، خیلی نابخشودنی‌ام، من حق ندارم چیزی بخواهم و…» این سؤالات را جایگزین کند که چه اشتباهی کرده‌ام؟» یا آیا من دچار ناامیدی شده‌ام؟ و کم‌کم با این روش شروع به غلبه بر سرزنش خود کند. متوقف کردن سرزنش خود درنهایت باعث ابراز نیازها و احساسات شده و در این صورت این افراد می‌توانند به زنده ماندن عشق و روابطشان امیدوار باشند.

تنفر از خود و عشق به خود

سخن آخر

در این مقاله به موضوع تنفر از خود و دلایل آن پرداخته شد. همچنین دانستیم تنفر از خود یک عارضه قابل‌اندازه‌گیری است که می‌تواند متوقف و با عشق به خود جایگزین شود. آیا شما با این موضوع روبه‌رو بوده‌اید؟ لطفاً تجربه‌های خود را با ایران مدیر به اشتراک بگذارید.

Psychologytoday

درباره‌ی ایران مدیر

همچنین ببینید

موفقیت

9 گام کاربردی برای یافتن رمز موفقیت در زندگی

چگونه می‌توان موفقیت را تعریف کرد؟ روش‌های متعدد بسیاری وجود دارد که به وسیله آن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *