ادراک فردی چیست؟ در روانشناسی اجتماعی، اصطلاح ادراک شخص به فرآیندهای ذهنی مختلفی که ما برای شکلگیری برداشتهایمان از دیگران و توسعه فردی استفاده میکنیم، اشاره دارد. نهتنها شامل چگونگی شکلگیری این برداشتها، بلکه نتیجهگیریهای متفاوتی است که ما در مورد افراد دیگر بر اساس برداشتهای خود میکنیم. دراین مقاله ایران مدیر موضوع ادراک فردی را بررسی میکنیم.
در نظر بگیرید که هرچند وقت یکبار درباره دیگران قضاوت میکنید. وقتی با یک همکار جدید ملاقات میکنید، بلافاصله شروع به ایجاد یک برداشت اولیه از این شخص میکنید. هنگامیکه بعد از کار به خرید میروید، ممکن است در مورد صندوقدار آنجا، قضاوت کنید، حتی اگر اطلاعات بسیار کمی در مورد این شخص داشته باشید.
این ادراک فردی به ما این امکان را میدهد که قضاوتها و تصمیمات فوری را اتخاذ کنیم، اما همچنین میتواند به قضاوتهای مغرضانه یا کلیشهای نسبت به افراد دیگر منجر شود. بیایید نگاهی دقیقتر به چگونگی عملکرد ادراک و تأثیرات آن بر تعامل روزانه ما با افراد دیگر بیندازیم.
برای رسیدن به برداشتها و ادراک فردی از چه اطلاعاتی استفاده میکنیم؟
بدیهی است که ادراک فردی متشکل از فرایندهای ذهنی بسیاری باشد که تحت تأثیر تعداد زیادی از متغیرها قرار دارد. عواملی که میتوانند در برداشت شما از افراد دیگر تأثیر بگذارد، شامل خصوصیات فردی است که مشاهده میکنید، محیط و شرایط، خصوصیات شخصی خود و تجربیات گذشته شماست.
معمولاً مردم خیلی سریع و با حداقل اطلاعات، برداشت خودشان از دیگران را شکل میدهند. ما اغلب برداشتهای خود را بر اساس نقشها و هنجارهای اجتماعی که از مردم انتظار داریم، پایهگذاری میکنیم. به عنوان مثال، ممکن است شما یک راننده اتوبوس شهری را بر اساس رفتاری که در آن نقش دارد و بدون توجه به ویژگیهای شخصیتی او، فردی خوب یا بد بپندارید.
زبان بدن همچنین میتواند نقش مهمی داشته باشد. اگر زنی را دیدید که لباس رسمی پوشیده است، فوراً فرض میکنید که او در یک مکان رسمی کار میکند، شاید در یک موسسه حقوقی یا بانک کار کند. بهطورکلی، ما بیشتر تمایل داریم که به جای توجه به اطلاعات پیشزمینه، روی بارزترین نکات توجه کنیم.
هرچه عاملی جدیدتر یا آشکارتر باشد، بیشتر احتمال دارد که روی آن تمرکز کنیم. اگر زنی را مشاهده کنید که کتوشلواری متناسب پوشیده، ولی موهایش صورتی است، به احتمال زیاد بیشتر از لباسهای معقول و منطقی او به مدل موهای غیرمعمول او توجه میکنید.
طبقهبندی اجتماعی و ادراک فردی
یکی از میانبرهای ذهنی که در ادراک فردی از آن استفاده میکنیم به عنوان طبقهبندی اجتماعی شناخته میشود. در فرایند ادراک بر اساس طبقهبندی اجتماعی، ما از نظر ذهنی، افراد را بر اساس خصوصیات مشترک دستهبندی میکنیم. بعضیاوقات این روند بهصورت آگاهانه اتفاق میافتد، اما در بیشتر موارد، طبقهبندی اجتماعی بهصورت خودکار و ناخودآگاه اتفاق میافتد. برخی از متداولترین گروهبندیها که افراد استفاده میکنند شامل سن، جنس، شغل و نژاد است.
مثل بسیاری از میانبرهای ذهنی، طبقهبندی اجتماعی جنبههای مثبت و منفی دارد. یکی از نقاط قوت طبقهبندی اجتماعی این است که به مردم اجازه میدهد خیلی سریع قضاوت کنند. در واقع، شما وقت ندارید که با هر فردی که با او ارتباط برقرار میکنید، بهصورت عمیق آشنا شوید.
استفاده از طبقهبندی اجتماعی به شما امکان میدهد تصمیمگیری کنید و انتظاراتتان از نحوه رفتار افراد در موقعیتهای خاص را خیلی سریع بنا کنید، این امر به شما امکان میدهد تا وقتتان را صرف چیز دیگری کنید.
مشکلات فرایند ادراک فردی این است که میتواند منجر به خطا و همچنین کلیشه یا حتی پیشداوری شود.
مثال را ببینید:
تصور کنید که در اتوبوس هستید اما فقط دو صندلی در دسترس است. یک صندلی در کنار یک زن پیر با موهای نقرهای، صندلی دیگر در کنار مردی ترسناک و تنومند است. بر اساس قضاوت سریع شما، در کنار زن سالمند مینشینید که متأسفانه معلوم میشود که در جیببری کاملاً ماهر است. به دلیل طبقهبندی اجتماعی، شما فوراً زن را بیضرر و مرد را به عنوان تهدید دیدید که منجر به از بین رفتن پول شما شد. درحالیکه طبقهبندی اجتماعی در بعضی مواقع میتواند مفید باشد، اما میتواند منجر به این نوع اتفاقها نیز شود.
نظریههای شخصیت ضمنی و ادراک فردی
تئوری شخصیت ضمنی مجموعهای از اعتقادات و فرضیات است که ما در مورد چگونگی پیوند برخی صفات با سایر خصوصیات و رفتارها داریم. وقتی چیزی راجع به یک ویژگی اصلی بدانیم، فرض میکنیم که فرد صفات دیگری نیز دارد که معمولاً با آن خصوصیات کلیدی در ارتباط است.
به عنوان مثال، اگر بدانید که یک همکار جدید بسیار خوشحال است، ممکن است سریعاً براساس ادراک فردی فرض کنید که او نیز دوستانه، مهربان و سخاوتمند است. نظیر طبقهبندی اجتماعی، تئوریهای شخصیت ضمنی به افراد کمک میکند تا سریعاً قضاوت کنند، اما میتوانند منجر به کلیشه سازی و خطاها نیز شوند.
صفات بنیادین و اساسی شخصیت
صفات اساسی مواردی هستند که بر شخصیت فرد حاکم هستند تا جایی که فرد بر اساس آنها شناخته میشود. به عنوان مثال، دُن جُ آن به دلیل سوءاستفادههای جنسی آنقدر مشهور بود که نام او با عناوینی چون سوءاستفاده گر و لاابالی همراه شد. نرگس جوان از اساطیر یونان بهقدری به عنوان شخصی جذاب موردتوجه بود که نام او بهاصطلاح خودشیفتگی یا خود وسواس تبدیل شد.
صفات بنیادین و ادراک فردی با توجه به نظریه آلپورت
روانشناس، گوردون آلپورت علاقهمند بود که چند ویژگی شخصیتی را کشف کند. وی پس از تلاش برای ایجاد اصطلاحات مربوط به شخصیت، از طریق فرهنگ لغت انگلیسی زبان، گفت که بیش از ۴۰۰۰ اصطلاح مختلف وجود دارد که تیپ های شخصیتی را توصیف میکنند. وی پس از تجزیهوتحلیل این اصطلاحات، سه دسته مختلف را توسعه داد:
1- صفات اساسی
صفات اساسی، غالبترین و نادرترینها بودند. چنین صفاتی چنان بهطور ذاتی با شخصیت فرد گره خورده است که شخص تقریباً با آن خصوصیات تعریف میشود.
صفات اساسی غالباً بعداً در زندگی شکل میگیرند و برای شکل گرفتن تقریباً همه جنبههای هدف، رفتار و نگرش یک فرد مؤثر است. چهرههای تاریخی غالباً از نظر خصوصیات اساسیشان موردتوجه قرار میگرفتند.
برخی از نمونهها شامل:
- مادر ترزا کاملاً با نیکی و نیکوکاری تداعی میشود. امروز نام او عملاً مترادف با آن صفات است.
- آدولف هیتلر با شَر و بدکاری تداعی میشود و نام او تجسم بیرحمی و بینظمی را برمیانگیزد.
- انیشتین به نبوغ خود معروف است و امروزه نام او مترادف بااستعداد و زیرک استفاده میشود.
- نیکولو ماکیاولی (بیرحمی).
- مسیح (خوب، وفادار، مقدس).
- اِبنِزِر اسکروچ (حریص).
- مارتین لوتر کینگ، جونیور (عدالت و برابری).
- آبراهام لینکلن (صداقت).
- زیگموند فروید (روانکاوی).
۲. صفات مرکزی و اصلی و ادراک فردی
آلپورت معتقد بود که صفات مرکزی و اصلی بسیار متداول هستند و بلوکهای اساسی شخصیت بیشتر افراد هستند. اگر شما فکر میکنید که هوشمند، مهربان و راستگو هستید. پس اینها احتمالاً صفات اصلی شما هستند.
آلپورت معتقد بود که بیشتر افراد حدود پنج تا ده صفت اصلی دارند. چند نمونه از صفات محوری شامل صداقت، دوستی، سخاوت، اضطراب و کوشش است.
3- صفات فرعی و ادراک فردی
صفات ثانویه دسته سوم صفاتی بودند که آلپورت توضیح داد. چنین ویژگیهای شخصیتی که در موقعیتهای خاصی بروز میکنند. به عنوان مثال، شما معمولاً یک فرد بسیار راحت هستید، اما ممکن است هنگامیکه خود را تحتفشار زیادی میبینید، دچار کاهش سطح خُلق شوید. چنین صفاتی اغلب خود را فقط در مواقع خاص نشان میدهند. به عنوان مثال، یک فرد معمولی، ممکن است هنگام صحبت کردن در جمع بسیار مضطرب شود.
چه تعداد صفات شخصیتی و ادراک فردی تا کنون شناختهشدهاند؟
به نظر شما چند ویژگی شخصیتی وجود دارد؟ چند ویژگی شخصیتی را میتوانید لیست کنید که در فکر شما باشد؟ معنیدار، دوستانه، مهربان، دروغگو، تنبل. روانشناسان سعی کردهاند مشخص کنند که چه تعداد ویژگیهای شخصیتی ممکن است وجود داشته باشد و تعداد آنها بسیار زیاد است. به عنوان مثال، گوردون آلپورت اظهار داشت که بیش از ۴۰۰۰ ویژگی شخصیتی متفاوت وجود دارد؛ درحالیکه هانس آیزنک میگوید فقط سه مورد وجود دارد.
امروزه، محبوبترین نظریه نشان میدهد که پنج بعد گسترده در شخصیت انسانها وجود دارد. بسیاری از اصطلاحاتی که ممکن است ما برای توصیف شخصیت یک شخص استفاده کنیم، در یکی از این پنج بعد اصلی قرار میگیرد؛ بنابراین، به جای فکر کردن به هزاران ویژگی مختلف فردی، بسیاری از کارشناسان پیشنهاد میکنند که از چندین گروه گسترده که شامل همه این خصوصیات است استفاده کنیم.
اگر شخصی از شما خواسته است که شخصیت یک دوست نزدیک را براساس ادراک فردی توصیف کنید، چه چیزهایی را میگویید؟ چند مورد که ممکن است به ذهن خطور کند مانند «برونگرا و اجتماعی»، «مهربان» و «دارای خلق ثابت و پایدار». همه اینها نمایانگر صفات هستند. دقیقاً کلمه «صفت» به چه معنا است؟ یک ویژگی را میتوان نسبتاً پایدار تصور کرد که باعث میشود افراد متفاوت از دیگران رفتار کنند.
برخلاف بسیاری از تئوریهای دیگر شخصیت، مانند نظریههای روانکاوی یا انسانگرایی، رویکرد «صفت_شخصیت» بر تفاوتهای بین افراد متمرکز است. ترکیب و تعامل صفات مختلف شخصیتی را شکل میدهد که برای هر فرد بینظیر است. این نظریه بر شناسایی و اندازهگیری این خصوصیات شخصیتی متمرکز است.
مطالعه برای ارزیابی تعداد صفات شخصیتی و ادراک فردی موجود
نظریه «صفت_شخصیت» بیانگر این است که شخصیت انسانها از تعدادی از صفات گسترده تشکیلشده است. برونگرا و اجتماعی، مهربان، پرخاشگر و پرانرژی فقط معدود اصطلاحاتی هستند که ممکن است برای توصیف این صفات به کار روند؛ اما چند ویژگی شخصیتی متفاوت وجود دارد؟
در طول سالها چندین تئوری مختلف ارائهشده است که دقیقاً چند صفت شخصیتی و ادراک فردی ممکن است وجود داشته باشد؟ در زیر برخی از برآوردها و تئوریهای مطرحشده توسط کارشناسان مختلف آمده است:
آلپورت: هزاران صفت
روانشناس گوردون آلپورت اولین کسی بود که این خصوصیات را دستهبندی کرد: وی فهرستی شامل ۴۰۰۰ ویژگی شخصیتی را درست کرد. آلپورت این صفات را به سه دسته مختلف تقسیم کرد: صفات اساسی، صفات مرکزی (اصلی) و صفات ثانویه.
- صفات اساسی آنهایی هستند که چنان غالب هستند که در موقعیتها و بخشهای مختلف زندگی یک فرد بروز میکنند. این نوع صفات نادر محسوب میشوند.
- صفات اصلی در طول زندگی نسبتاً پایدار هستند. بسیاری از نظریههای «صفت_شخصیت» بر این صفات متمرکزشدهاند. این صفات به عنوان «بلوکهای ساختاری» شخصیت به کار میروند.
- خصوصیات ثانویه مواردی هستند که در موقعیتهای خاصی پدیدار میشوند. آنها میتوانند متناقض باشند و ممکن است با گذشت زمان از بین بروند.
کتل: ۱۶ صفت
بعد از آن، روانشناس ریموند کتل این لیست ۴۰۰۰ تایی را به یک لیست ۱۶ تایی تبدیل کرد. با استفاده از تکنیک آماری موسوم به تجزیهوتحلیل عاملی، کتل از لیست اصلی آلپورت تقریباً ۴۰۰۰ صفت را کم کرد و آن را ۱۶ ویژگی «منبع» نامید. او معتقد بود که این صفات زمینهای بر رفتارهایی که از آن به عنوان شخصیت یاد میشود تأثیر میگذارند.
لیست ۱۶ تایی وی شامل دلهره، ثبات عاطفی، انعطافپذیری، اعتماد به نفس و حساسیت و … است. هر صفت یک بعد را نشان میدهد و وی اظهار داشت که افراد میتوانند مقدار کم یا زیادی از یک صفت داشته باشند.
آیزنک: ۳ صفت
روانشناس، هانس آیزنک فهرست صفات را حتی بیشتر کاهش داد و اظهار داشت که فقط سه صفت وجود دارد. او معتقد بود که فهرست کتل شامل ویژگیهای مشابه است و در اصل میگوید که شخصیت انسانی تنها با دو عامل قابل تبیین است.
- برونگرایی_درونگرایی
- ثبات عاطفی_بیثباتی عاطفی
- وی بعداً فاکتور سومی را به نام روانکاوی اضافه کرد که مربوط به گرایش فرد به روانپریشی یا جامعهستیزی است.
- دیدگاه معاصر: ۵ بعد شخصیتی
امروزه یکی از محبوبترین نظریهها نظریه پنج عاملی کاستا و مکرا هستند. این تئوری که اغلب به عنوان «پنج بزرگ» یاد میشود، نشان میدهد که پنج بعد شخصیتی گسترده وجود دارد.
پنج بعد عبارتاند از:
- برونگرایی
- موافقت
- وجدان کاری
- عصبی بودن
- گشودگی
به عنوان نمونه، اگر صفاتی مانند مسرور، شاد، مهربان و مفید را ذکر کردید، ممکن است این موارد در ردههای وسیعی از رضایت و وجدان قرار گیرند.
سخن آخر
یادآوری این نکته مهم است که هر یک از این ابعاد نشاندهنده یک زنجیره است. افراد ممکن است در ابعادی مانند برونگرایی در سطح بالا باشند درحالیکه در بعد روان رنجوری در سطح پایین هستند. اینجا جایی است که افراد برای هر ابعادی که به شکلگیری شخصیت منحصربهفردشان کمک میکند، بر روی پیوستار قرار میگیرند.
نظر شما در این باره چیست؟ لطفاً ایده های خود را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.
منبع:
Verywellmind