تقویت یادگیری و عمل به دانستهها شاید یکی از آرزوهای تقریباً دست نیافتنی هر دانشجو یا هنرآموزی است. هرساله تعدادی زیادی سمینار و همایش در سرتاسر کشور برگزار میشود که با هدف افزایش مهارت مدیران، تقویت یادگیری و بهبود بهرهوری آنها، تبلیغات گستردهای انجام میدهند. از برخی از دوره که بگذریم، اکثر این همایشها دارای کیفیت بالا و طرح درس منطقی و علمی هستند اما خروجی آنها، آنقدرها هم مطلوب نیست. مدیران بسیاری را میشناسم که برایشان شرکت در این همایشها یا خواندن کتب و مقالات مرتبط، صرفاً تبدیل به اعتیاد شده است و از دل این دورهها و همایشهای رنگارنگ و متنوع، تغییری در رفتار آنها ایجاد نشده است. این دورهها دانش نظری آنها را افزایش داده است اما تغییری در رفتارشان ایجاد نکردهاند و یادگیری تقویت نشده است.
ایران مدیر در این مقاله به بررسی عارضه یادگیری بدون عمل میپردازد و توصیههای کاربردی از زبان یکی از بزرگترین نظریهپردازان مدیریت و رهبری؛ آقای کنت بلانچارد برای تقویت یادگیری بیان میکند. عمل به این توصیهها، فاصله میان دانستن و انجام دادن را برای شما به صفر میرساند و منجر به تقویت یادگیری میشود.
هر روز به دنبال کتب و دورههای جدیدی هستیم تا دانش ما را افزایش دهند، نگرش ما را متحول کنند و با تقویت یادگیری در زندگی ما تفاوتهای چشمگیری ایجاد نمایند؛ اما به عقب که برمیگردیم از میان تمامی اهداف بالا، تنها شرکت در سمینارها، همایشها، دورهها و خواندن کتب مختلف با موضوعاتی مشابه محقق شده است و خبری از تغییر بهصورت عملی و ملموس در رفتارمان نیست.
معمولاً مفاهیم بسیاری وجود دارد که مایلیم بر آنها مسلط شویم و بهعنوان مدیر از آنها در کار و حرفه خود استفاده کنیم. اهمیت مدیریت زمان، توسعه فردی، فنون ارتباطات و درنهایت دوره MBA که بهتازگی تمامشده اما تغییری در کسبوکارمان بر جای نداشته است.
در مورد موفقیت و توسعه فردی، در میان دوستان و همکاران، حتماً فردی را میشناسید که به خوره چنین کتبی تبدیلشده است. از آنتونی رابینی گرفته تا برایان ترسی و اگر کمی درونمایههای عرفانی داشته باشد احتمالاً مجموعه کتب وین دایر را خریداری کرده و خوانده؛ اما جز آشنایی کلی چیز دیگری عایدش نشده است. این افراد کمکم به این نتیجه میرسند که ذات این کتب مشکل دارد یا اینکه این کتب برای عمل در محیط ایران نگارش نشده است.
جمله بسیار معروفی وجود دارد با این عنوان که دانش قدرت است. پس هرچه بیشتر بیاموزیم قدرتمندتر خواهیم شد اما افراد بسیاری را میبینیم که سالها درگیر یادگیری هستند و نه قدرتی دارند و نه شوکتی، این افراد صرفاً به گردآوری جزوه و کتاب مشغول هستند و خبری از آموختن نیست. از طرفی در ادبیات خودمان و در گفتار بزرگان، دانستن بدون عمل، رفتاری نکوهیده است.
دانای بیعمل به زنبور بی عسل تشبیه شده است و در کل همه از بد و نکوهیده بودن این رفتار آگاهی داریم؛ اما چرا میان دانستن و انجام دادن فاصله است؟
به نظر میآید که یک جای کار شدیداً میلنگد، قضایایی که در بالا مطرح شد، چند سال پیش ذهن یکی از اندیشمندان بزرگ مدیریت و رهبری، آقای کنت بلانچارد را به خود مشغول کرد. سؤال اصلی و اساسی این بود که چرا میان آموختههای افراد با کارهایی که انجام میدهند فاصله است؟ به عبارتی چرا افراد چیزهایی که یاد میگیرند را در عمل پیاده نمیکنند؟ و چه اصولی منجر به تقویت یادگیری میگردد؟ ایشان به 3 دلیل اصلی به وجود آورنده این عارضه پی بردند. در اینجا این سه دلیل که چرا یادگیری اتفاق نمیافتد به همراه راهکار مرتبط با آن بیان میگردد. این 3 دلیل حاصل مطالعات و مصاحبههای ایشان با افراد موفق و مدیران خبره است. پس آنها را جدی بگیرید!
مانع اول در تقویت یادگیری: اضافهبار اطلاعات
اولین دلیلی که دانستهها عملی نمیشوند و یادگیری ما در عمل ظاهر نمیشود. قرارگیری در تله اضافهبار اطلاعات است. این دلیل به زبانی ساده به معنای مدفون کردن خودمان در کوهی از اطلاعات بسیار ارزشمند هست. توجه داشته باشید که در جمله بیان شد: اطلاعات ارزشمند و نه اطلاعات کماهمیت. یعنی گیر انداختن خودمان در کوهی از اطلاعات هر چند مفید، هر چند ارزشمند و هر چند کمیاب منجر به یادگیری نمیشود و همچون مانع برای ما عمل میکند.
یادگیری مهارتهای مختلف برای مثال، مهارت مذاکره، تنها بهصرف شرکت در یک دوره یا خواندن یک کتاب یا شنیدن یک سخنرانی، برای اکثر مدیران، چیزی کم هیجان و پیشپاافتاده است.
وقتی صحبت از اثربخشی و آموختن مهارت جدیدی میشود، برای مثال مهارت مذاکره، در ذهن تمامی مدیران چنین نجواهایی شنیده میشود که مگر میشود مهارت بسیار مهمی همچون مهارت مذاکره را تنها با شرکت در یک دوره آموخت؟ چنین عملی غیرممکن است و اولین راهکار ما، ثبتنام در انبوهی از کلاسها و گردآوری تعداد بسیاری از کتب مذاکره به زبانهای فارسی و انگلیسی و ادامه این روند (آوار کردن اطلاعات بر خودمان) است.
نتیجه کار مشخص است: گیرکردن در حجم زیادی از اطلاعات و دادههایی که بدن پردازش و یادگیری کامل آنها، هیچ فایدهای ندارند و نهتنها منجر به تقویت یادگیری نمیشوند بلکه یادگیری را هم مختل میکنند.
از طرف دیگر و بر طبق یافتههای روانشناسان یادگیری، انسان برای به خاطر سپاری مطلبی به حافظه بلندمدت خویش نیاز به تکرار مداوم آن مطلب دارد. شرکت در کلاسهای مختلف بدون یادگیری کامل مطالب اولیه، تأثیر خاصی بر روی شما جز گرفتن مدرک آن دوره و قاب گرفتن آن ندارد.
راهکار جهت تقویت یادگیری: به کار بستن فلسفه کمتر بیشتر
افراد معمولاً بخش اندکی ازآنچه فقط یکبار خواندهاند یا یکبار شنیدهاند را به خاطر میسپارند و هیچ فرمول معجزهآسایی در این میان وجود ندارد؛ بنابراین بهجای اینکه به دنبال کتب بیشتری باشید، باید کتب اندکی را چندین و چند بار بخوانید و بر آن بهصورت کامل مسلط شوید. به چنین کاری کاربست «فلسفه کمتر بیشتر» میگوییم. این کار یعنی کمتر به گردآوری کوهی از اطلاعات بپردازیم و بیشتر بر حجم اندکی از اطلاعات متمرکز شویم.
بنابراین باید «کمتر بیشتر» و «بیشتر کمتر» بخوانیم؛ به عبارتی بیشتر وقتمان را صرف مطالب اندک کنیم و از پرخوانی و غرق شدن در حجم بالایی از کتب، دورهها و همایشها خودداری کنیم. در این صورت تقویت یادگیری برای ما روی خواهد داد؛ آنهم به شکلی معجزه آسا
مدیران و کارشناسان بهمحض آنکه بر مفاهیم مسلط شدند، بهتر میتوانند از آن مطالب در ساخت مفاهیم جدید استفاده کنند و در نوآوریهایشان از آنها بهره ببرند. یکی از روشهایی که میتوان برای تعمق بخشیدن و تقویت یادگیری خود از آن استفاده کنیم. یادگیری به شیوه لایتنر است که در ایران بانام روش G5 شناخته میشود.
بر طبق روش فوقالذکر برای آنکه مفهومی از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت ما منتقل شود، باید بهصورت منظم و در فواصل معین مورد بازخوانی قرار گیرد. بر طبق روش لایتنر، مطالب باید یک روز بعد از مطالعه، دو روز بعد از مطالعه، 4 روز بعد از مطالعه، 8 روز بعد از مطالعه و درنهایت 16 روز بعد از مطالعه اولیه مرور شوند. در انجام چنین کاری خلاصهنویسیها و نکته برداریها بسیار به شما کمک میکنند. به یاد داشته باشید که این روش روشی جهانی و آزموده شدهای است که میتوان به آن اعتماد نمود.
مانع دوم در تقویت یادگیری: فیلتر منفی اطلاعات
نکته بسیار مهمی که در اینجا وجود دارد آن است که ذهن ما مفاهیم تهدیدکننده، آزاردهنده و منزجرکننده را ازنظر ادراکی نادیده میگیرد و به آنها انرژی شناختی تخصیص نمیدهد. برای مثال بسیاری از افراد ممکن است نسبت به سخنان سخنرانی که از طیف سیاسی موردعلاقه آنان نیست دوری کنند یا از آن متنفر باشند. هرچند که سخنرانی وی در مورد بدیهیات بوده و منطقاً درست باشد اما ذهنیت منفی به ما اجازه گوش دادن نمی دهد.
از طرفی دید منفی به خودمان هم میتواند چنین وضعیتی ایجاد کند. فردی که نسبت به خود دیدی منفی دارد و همواره از کودکی با این ایده بزرگشده که نمیتواند در جلوی جمع چند کلمه صحبت کند (بیعرضه است)، هیچگاه به ذهن خود تصور سخنرانی در میان یک جمع 500 نفرِ را راه نمیدهد. ازنظر او چنین کاری غیرممکن است.
حال اگر این فرد، با چنین ساختار ذهنی، به دهها و شاید صدها سمینار سخنرانی برود، بدون تغییر این ذهنیت، نمیتواند کاری از پیش ببرد.
شک و تردید به خود باعث میشود که تمامی اطلاعات را، از کتاب گرفته تا همایش و سمینار و حتی مکالمات روزانه را با ذهنیتی مردد، بسته، قضاوتی و عیب جو، آشفته و مضطرب فیلتر کنیم که همه ی اینها ما را به تفکر منفی و جلوگیری از یادگیری و کاربست ایدههایمان سوق میدهد.
تفکر منفی باعث میشود:
• فقط جز بسیار کوچکی ازآنچه میشنویم را به کار ببندیم.
• فقط به درصد بسیار کمی ازآنچه که لیاقت دستیابی به آن راداریم دست پیدا کنیم.
راهکار جهت تقویت یادگیری: گوش دادن با ذهنیتی مثبت
تغییر ذهنیت منفی به ذهنیتی مثبت امری نیست که بهصورت یکشبه اتفاق بیفتد. این عمل در طول زمان و با صرف وقت و انرژی تحقق مییابد. یکی از مهارتهایی که به افراد کمک میکند تا به این ذهنیت منفی غلبه کنند، تسلط بر مهارت گوش دادن است.
افراد باید به کمک مهارت گوش دادن، ذهنیتها و پیشداوریهای خود را کنار گذارند و سعی کنند تا به دنبال نکات مثبت در مطالب جدیدی که با آن روبهرو میشوند باشند. این ذهنیت را ذهنیت چراغ سبز مینامیم. ذهنیت چراغ سبز به بیانی ساده به این معناست که در دشتی پر از گل، به دنبال دیدن خار و خاشاک نباشیم؛ در میان انبوهی از اطلاعات مفید و سازنده تنها به دنبال نکات منفی و جنبههای تاریک نباشیم.
گوش دادن مهارتی آموختنی است که برای زندگی در دنیای امروز بسیار ضروری است. بدون مهارت گوش دادن مؤثر افراد نمیتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و بنابراین نمیتوانند سهمی در دانش آنها داشته باشند.
برخی از زیر مهارتهای گوش دادن عبارت است از:
1. سعی کنید در یکزمان تنها به صحبت یک نفر توجه کنید. مواردی نظیر گوش دادن همراه با جزوهنویسی یا گوش دادن درحالیکه با گوشی موبایل در حال کار هستیم، گوش دادن محسوب نمیشود.
2. هر جا قضاوت تند و آشکاری بعد از شنیدن حرفهای گوینده در سر پروراندید، آن را با گوینده در میان بگذارید و نظر او را جویا شوید. از اینکه خود به قضاوتهایتان اعتبار ببخشید جدا خودداری کنید.
3. توجه خود به فرد گوینده را در سطح ظاهر مثل تکان دادن سر یا برقراری ارتباط چشمی حفظ کنید اما وجود حاضرغایب نباشید و علاوه بر ظاهر، در باطن هم به گوینده توجه کنید و ذهنتان در جای دیگری نباشد. همچنین میتوانید از تکان سر، اخم و … براي انتقال احساس خود بهطرف مقابل استفاده کنید.
4. گوشش دادن به همراه تسلط بر زبان بدن، میتواند اثربخشی بیشتری داشته باشد. حتماً زبان بدن و مهارتهای مرتبط با آن را فرابگیرید.
5. من و شما ذهن خوان یا پیشگو نیستیم؛ بنابراین از قضاوت و ذهنخوانی پیش از آنکه فرد شروع به حرف زدن کند خودداری کنید. به فرد گوینده اجازه دهید تا کل مطالب خود را بیان کند و آنگاه به ارزیابی کلی مطالب بپردازید.
6. معمولاً برخی از افراد بهجای گوش دادن، سعی میکنند تا پاسخ خود بهطرف مقابل را آماده کنند و در کسری از ثانیه بعد از پایان سخنان وی، بهصورت رگباری پاسخ خود را به سمع و نظر مخاطب برسانند. چنین کاری غلط محض است. به یاد داشته باشید که هدف شما از شنیدن ارائه پاسخ نیست، بلکه فهم بیشتر موضوع و مخاطبتان است.
7. معمولاً برخی از سخنرانان و مدرسان عادت دارند تا در حین تدریس، بر روی صحنه راه بروند و برای جلبتوجه بیشتر برخی حرکات مثل افزایش ناگهانی تن صدا یا تغییر ناگهانی جهت دستان را انجام دهند. مواظب باشید که چنین حرکاتی توجه شما را از محتوای سخنان گوینده منحرف نسازد. به یاد داشته باشید که شما برای یادگیری این حرکات به سمینار نمیروید؛ هدف شما یادگیری محتوای سمینار است!
8. برخی از افراد به دنبال شنیدن مواردی هستند که انتظار آن را دارند و نه چیزهایی که واقعاً گفته میشود. اگر به دنبال شنیدن انتظارات خود باشید، چیزی جز انتظارات خود را نخواهید شنید و به عبارتی شما بخش اعظمی از مطالب را از دست خواهید داد.
مانع سوم در تقویت یادگیری: فقدان پیگیری
بعدازآنکه مفهومی را بهدرستی آموختید و از فیلتر ذهنی خویش بهدرستی خارج ساختید، نوبت به مورد سوم میرسد. بر طبق این مورد، یادگیری و انجام درست یک کار نیازمند تمرین بسیار دارد. افراد بعد از تسلط بر مطالب باید خود به تمرین عملی موارد آموختهشده بپردازند. در این صورت است که میتوان بهدرستی دانستهها را تبدیل به عمل نمود.
بر طبق این اصل، اگر شما بعد از تمرین مطلبی، از چگونگی آن بازخورد بگیرید و دوباره این کار را انجام دهید، آنگاه تمرین شما تمرینی مؤثر و مفید بود است.
برای مثال یادگیری ساز جدیدی را در نظر بگیرید. اگر حرف و سخنان استادتان را بهدرستی گوش دهید و بدون فیلتر منفی و اضافه کردن بار زیاد اطلاعات، شروع به تمرین ساز کنید، ممکن است به ظن خود بهترین یادگیری و اجرا را به دست آورده باشید؛ اما در عمل استاد شما بعد از نواختن ساز توسط شما، تعدادی نکته به شما میگوید که باید رعایت کنید، برای مثال رعایت فواصل زمانی یا نحوه صحیح در دست گرفتن ساز. با اعمال نکات و بازخوردهای استاد و انجام مداوم این چرخه، شما به نوازندهای چیرهدست تبدیل میشوید. تمامی اینها منوط به تکرار توأم با بازخورد است.
به یاد داشته باشید که تمرین باعث کامل و عالی شدن نمیشود، این تمرین کامل و همراه با بازخورد است که باعث تعالی و یادگیری کامل شما میگردد.
راهکار جهت تقویت یادگیری: پیگیری و ارائه ساختار مناسب
همانطور که در بالا مطرح شد، یادگیری یک مهارت بدون انجام توأم با بازخورد آن ممکن نیست. یکی از بهترین روشها برای یادگیری و تعمق یادگیری مطلبی، یاددادن آن مطلب به فرد دیگری است.
مطلبی را به فرد دیگری آموزش دهید تا از اینکه چه میزان یادگیری شما بهبود پیدا میکند، شگفتزده شود.
از این روش میتوان در سازمانها استفاده کرد. برای مثال بعد از شرکت در همایش بهرهوری، هر مدیری به مدت 30 دقیقه در هفته، موارد آموختهشده در سازمان را با دیگران به اشتراک گذارد و از آنها بازخورد بگیرد. چنین کاری نهتنها یادگیری را بهبود میبخشد بلکه منجر به بروز ایدهها و چکشکاری بهتر آنها میشود.
همچنین مربیگری و وجود افرادی که در سازمانها برای پیگیری مطالب تازه آموختهشده وارد میشوند و به افراد و مدیران بازخورد میدهند، میتواند معجزه کند.
نتیجهگیری
معمولاً افراد زیادی از وجود فاصله میان آموختههایشان و عمل با آنها شکایت دارند. به عبارتی میان دانستن و انجام دادن فاصله وجود دارد. در فرهنگ فارسی نیز وجود فاصله بین دانایی و عمل امری نکوهیده است. در این مقاله از زبان یکی از بزرگترین نظریهپردازان مدیریت و رهبری، کنت بلانچارد، 3 اصل بسیار مهم و اساسی مطرح شد که در صورت عمل به آنها میتوان چنین شکافی را از بین برد و آموختهها را عملی نمود.
اگر شما هم تجارب اینچنینی همچون نتیجه نگرفتن از خواندن کتاب در زمینههای مختلف همچون موفقیت یا مدریت را دارید یا سالانه در همایشها و سمینارهای بسیاری بدون کسب نتیجه کاربردی و عملی شرکت میکنید، این مقاله میتواند به شما کمک کند. لطفاً اگر در این زمینه تجربه یا ایدهای دارید، با ما و کاربران ایران مدیر در میان بگذارید.
منبع: