مقدمه
نوآوری باز یکی از پدیده هایی است که به کرات با تعاریف متفاوت بیان شده است. پدیده نوآوری را بطور عام خلق، ایجاد یا معرفی پدیدهای نوین تعریف میکنند؛ حال آنکه این دیدگاه با تعاریف و دیدگاه های علمی به پدیده نوآوری بسیار متفاوت است. تعدادی از این تعاریف – علمی- بدین قرارند :
نوآوری عبارت است از دستیابی به موفقیت در تولید و یادگیری و همچنین بهرهگیری از پدیدههای نوین در عرصههای اقتصادی و اجتماعی. استراتژی نوسازی و گسترش دامنه محصولات و خدمات و همچنین بازارهای مربوط به آنها را نوآوری گویند.
نوآوری در ارائه روشهای نوین تولید، تامین و توزیع خلاصه میشود. معرفی تغییرات در شیوه مدیریت، سازمان دهی فعالیت ها و شرایط کاری و مهارت های نیروی کار، نوآوری نامیده میشود. تمام این تعاریف ریشه در دیدگاه های صاحبنظران علم مدیریت دارد؛ اما آنچه که نباید از نظر دور داشت این حقیقت است که نوآوری مستلزم تجاری سازی و ارائه کالا به بازار است.
منظور از تجاری سازی فرایند معرفی و ارائه محصول یا روش تولید نوین به عرصه داد و ستد یا همان بازار است. خواه این فرایند در بر گیرنده ورود به بازار بصورت تولید انبوه باشد، یا اینکه تنها ورود از آزمایشگاه اختراعات به بازار را شامل شود. لذا اگر بگوییم که نوآوری عبارت از خلق ارزش برای مشتری از طریق تجاری سازی ایدهها و خلاقیت ها است، سخنی به گزافه نگفتهایم. در این مقاله ایران مدیر نو آوری باز را بررسی میکنیم.
گونههای مختلف نوآوری
همانگونه که در تعاریف فوق بدان اشاره شد، پدیده نوآوری دارای گونه ها و زوایای مختلف است. نوآوری میتواند در قالب ارائه محصول نو یا خدمتی نوین به بازار ظهور کند. به عبارتی با معرفی محصولات یا خدماتی که تغییرات چشمگیر نسبت به نمونه پیشین داشته اند به بازار، میتوان دست به نوآوری در محصول یا خدمت زد. این تغییرات عمدتاً دربرگیرنده ویژگی ها و کاربری های نوین هستند.
برای مثال ارائه اپلیکیشن ها توسط بانک ها برای تسهیل پرداخت قبوض و جابجایی وجه نقد، نوآوری در خدمت محسوب میشود.
همچنین عرضه خودروهای تمام برقی توسط خودروسازان به بازار نمونه ای از نوآوری در محصول است. نوآوری در فرآیند گونهای دیگر از نوآوری است.
به بیان واضحتر، پیاده سازی فرآیندهای نوین یا کاملا بهبودیافته نیز گونهای نوآوری به شمار می رود؛ که عمدتاً منظور، ایجاد تغییرات قابل ملاحظه در فرآیند ساخت، مسیر ارائه کالا یا خدمت به مشتری یا بهبود دسترسی به مواد اولیه (لجستیک) یا سیستم توزیع است.
برای مثال اقدام شرکت پارس خزر در راه اندازی فروش اینترنتی محصولات به مصرف کننده نهایی و تحویل کالا در محل منزل گونهای از نوآوری در لجستیک است. اپلیکیشن اسنپ نیز نوعی نوآوری در لجستیک محسوب میشود؛
چرا که با استفاده از اینترنت و گوشیهای هوشمند امکان دسترسی شهروندان به تاکسی سرویس را در جایجای شهرها ایجاد نموده است. یکی دیگر از انواع نوآوری، نوآوری در بازاریابی است ؛ که شامل پیاده سازی روشها و بکارگیری ابزارهای نوین بازاریابی است.
نوآوری در بازاریابی در بر گیرنده بهینه سازیهای قابل توجه در حوزه طراحی محصول، بسته بندی، قیمت، توزیع و ترفیع محصول است. برای مثال نخستین اقدام شرکت کوکاکولا در ارائه نوشابه گازدار در بطری های یک و نیم لیتری برای اولین بار نوعی نوآوری در بازاریابی از طریق بسته بندی محسوب میگردید. نوآوری در ساختار سازمان نیز گونهای دیگر از نوآوری است. نوآوری سازمانی در برگیرنده اجرای شیوه های نوین سازمانی در حوزه کسبوکار و روابط برون سازمانی است. نوآوری باز مصداقی از نوآوری سازمانی است که در این مقاله به معرفی آن میپردازیم.
درجات مختلف نوآوری
نوآوری تدریجی
نوآوری های تدریجی (Incremental Innovation) شامل انواع اصلاحات و بهبود دهیها در فناوری است؛ بدون آنکه در قواعد مهندسی آن تغییر ایجاد شود. نظیر فناوری دی وی دی که از قواعد مهندسی فناوری لوح فشرده بهره میگیرد.
نوآوری بنیادین
نوآوری بنیادین (Radical Innovation) شامل تغییرات بنیادین در قواعد مهندسی فناوری میشود. مانند تحول صنعت پخش صدا و موسیقی ضبط شده با ظهور لوح فشرده که تا پیش از آن بر پایه نوار کاست استوار بود.
نوآوری گسیخته ساز
نوآوری گسیخته ساز یا گسلنده (Disruptive Innovation)شامل نوآوری بنیادینی است که موفق به در اختیار گرفتن بازار فناوری نسل قبل شود؛ و به کل جایگزین آن گردد. نظیر فناوری لامپ کم مصرف که با تغییر بنیادین در قواعد مهندسی لامپ های روشنایی، کاملا جایگزین لامپ های رشته ای گردید.
نوآوری در معماری فناوری
در این شیوه، نوآوری تنها ارتباط میان اجزاء است که دستخوش دگرگونی میشود. مینیاتوری سازی نمونهای از نوآوری در معماری فناوری است. مثال دیگر از این نوع تغییرات، در ارائه تبلت ها به بازار بود که کاملا از فناوری تلفن هوشمند بهره میگیرد.
نوآوری در ماژول ها
قابلیت تولید خانواده ای از محصولات بر پایه ویژگی های اساسی یک محصول را قابلیت تولید پلتفورمی می نامند. یکی از فاکتورهای تعیین کننده در توانمندی توسعه محصولات مختلف از پلتفرم یکسان، فاکتور ماژولاریتی (Modularity ) است. منظور از ماژولاریتی میزان قابلیت جداسازی و ترکیب مجدد اجزای یک سیستم است؛ که موجب انعطاف پذیری و وسعت دامنه کاربرد یک سیستم میشود.
تفاوت خودروهای برخوردار از فناوری جعبه دنده اتوماتیک با خودروهای دارای جعبه دنده دستی، با نوآوری ماژولار بنیادین صورت گرفته در ماژول انتقال گشتاور (جعبه دنده) قابل تعریف است.
منشا ایدههای نوآورانه
چنانچه نوآوری را در تجاری سازی و ارزش آفرینی از ایدهها و خلاقیت ها تعریف کنیم، این پرسش مطرح میشود که آیا باید صرفا به ظرفیت های نوآورانه و ایدههای درون بنگاه متمرکز شد و تلاش بر تجاری سازی ایدههای درون بنگاهی را سرلوحه راهبرد نوآوری قرار داد، یا اینکه با باز کردن مرزهای بنگاه از ورود ایدههای خلاقانه نوین در بیرون از بنگاه نیز بهره گرفت؟
حقیقت این است که در جهان امروز هیچ بنگاه پیشرویی نمیتواند داعیه بهره مندی از بهترین منابع ایدههای خلاق را داشته باشد و خود را بی نیاز از ایدههای برون بنگاهی بر شمرد. از سوی دیگر هیچگاه تمام ایدههای خلاق و اختراعات ظهوریافته درون واحدهای تحقیق و توسعه در همسویی کامل با راهبرد و موضع بازار بنگاه نیستند و لاجرم هیچگاه به مرحله تجاری سازی نمیرسند؛ و این کارائی تحقیق و توسعه درون سازمانی را بشدت میکاهد. تاکید کامل بر اتکا به ایدههای درون سازمانی حاصل تفکر نوآوری بسته است. نقطه مقابل دیدگاه نوآوری بسته، دیدگاه نوآوری باز است.
نوآوری بسته
نوآوری بسته همانا الگوی سنتی نوآوری است. در این دیدگاه سنتی، شرکتها پدیده نوآوری را لزوما پدیده ای درون زا تلقی نموده و بر لزوم کنترل شرکت بر فرآیند نوآوری تاکید دارند. با این وجود چسبرو (Henry.Chesbrough)تاکید میکند که تحقیق و توسعه درون سازمانی را دیگر نمی توان تنها موتور محرک نوآوری بحساب آورد.
چرا که شیوه ایدهسازی و تجاری سازی شرکتها بطور کامل دگرگون شده است. از دیدگاه وی هرچه مرزهای بنگاه با محیط اطرافش، نفوذ پذیرتر باشد قابلیت تبادل نوآوری بیشتر است.
نوآوری باز
در مقابل دیدگاه نوآوری بسته، دیدگاه نوآوری باز وجود دارد؛ که بر نفوذ پذیر شدن مرزهای سازمان تاکید می نماید. دیدگاه نوآوری باز، نخستین بار توسط هنری چسبرو از دانشگاه برکلی کالیفرنیا به حوزه مدیریت نوآوری عرضه شد. چسبرو بیان می دارد، از آنجایی که همواره ایدههای ارزشمند فراوانی در بیرون از بنگاه وجود دارند، شرکتها باید در خرید و فروش مالکیت فکری ایدهها، فعال عمل کنند. منظور از مالکیت فکری نوعی از مالکیت است که دارایی ناملموس حاصل از ایدههای افراد را شامل میشود.
گونههای متداول مالکیت فکری عبارتند از کپی رایت(Copyright)، پتنت(Patent)، نشان تجاری و اسرار تجاری. دارائی های زمینه ساز فناوری را نباید مستقل از مدل کسبوکار شرکت تلقی نمود. به بیان دیگر شرکتها در مسیر پیشرفت فناوری، برای تسریع نوآوری و بهبود بازار، می توانند و باید از ایدهها و مسیرهای درون سازمانی و برون سازمانی بهره گیرند.
هنری چسبرو نوآوری باز را چنین تعریف میکند؛ درون ریزی (Inflow)و برون رویزی (Outflow) هدفمند دانش بهمنظور تسریع نوآوری درون سازمانی و در راستای گسترش بازارها از طریق بسترسازی برای کاربرد نوآوری ها در بیرون از سازمان. به تعریفی دیگر، نوآوری باز منبع یابی، یکپارچه سازی و گسترش نوآوری در توسعه محصولات و سیستم های کسبوکار از کانال مشارکت های برنده-برنده خارجی برای بدست آوردن حداکثر ارزش تجاری از طریق سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه است. مزایای کلیدی نوآوری باز عبارتند
چابک سازی فرایند تحقیق و توسعه
بهطور کلی چابکی را میتوان، قابلیت پاسخگویی سریع به فرصتهای بازار به منظور پیشی گرفتن از رقبا تعریف نمود. رویکرد نوآوری باز موجب چابکی بنگاهها در فرآیند تحقیق و توسعه شده و قابلیت پاسخگویی آنها به تغییرات چرخه عمر فناوری و نیازهای بازار را افزایش میدهد.
افزایش نرخ توسعه محصول جدید
اتخاذ رویکرد نوآوری باز توسط بنگاه ها از رکود و کندی پروژه های تحقیق و توسعه جلوگیری نموده و با انتقال پروژه های کم بازده یا ناهمخوان بااهداف و استراتژی ها به دیگر شرکتها، زمینه فعالیت بر روی پروژه های پر بازده تر را فراهم آورده و بدین ترتیب نرخ توسعه محصول جدید را در کل صنعت تحت تاثیر قرار میدهد.
افزایش اثربخشی تحقیق و توسعه
از آنجا که هدف غایی بخش تحقیق و توسعه نو سازی پیوسته محصولات و خدمات شرکت در تطابق با نیاز بازار و تغییرات فناوری است. اتخاذ رویکرد نوآوری باز، دست شرکتها را در انتخاب پروژه های تحقیق و توسعه متناسب با دانش بنگاه و یا نیاز صنعت باز گذاشته و بدین ترتیب در بهبود اثربخشی فعالیتهای تحقیق و توسعه نقش مثبتی ایفا مینماید.
کاهش ریسک از دست دادن فرصت های بازار
همسویی سریع با فرصت های بازار یکی از ویژگیهای شرکتهای موفق است. در قرن بیست و یکم تغییرات فناوری با سرعت بیشتری روی میدهد لذا پنجره های فرصت برای مدت کوتاهی برای بنگاه ها باز می مانند. بهره گیری از این فرصت ها مستلزم هوشمندی فناورانه در کنار اتخاذ رویکرد باز به مقوله فناوری و طرح های نوین است.
منظور از هوشمندی فناورانه آن دسته از فعالیتهایی است که به شرکتها امکان شناسائی فرصت ها و تهدید های ناشی از تغییرات فناوری در آینده را میدهد. فرصت ها و تهدیدهایی که رشد و بقای کسبوکار را تحت تاثیر قرار میدهند. یافته های حاصل از هوشمندی فناورانه در تدوین استراتژی فناوری بنگاه نقش حیاتی دارند.
تفاوت میان دو دیدگاه نوآوری باز و نوآوری بسته
نوآوری باز نوآوری بسته
لزوما همه افراد هوشمند برای ما کار نمیکنند؛ لذا نیازمند دانش برون بنگاهی هستیم.
این دیدگاه کاملا واقع بینانه است. در جهان امروز هیچ شرکتی نمیتواند داعیه برخورداری از بهترین متخصصان را داشته باشد؛ چرا که مرزهای علم و دانش کاربردی به سرعت درحال گسترش است. افراد هوشمند در یک حوزه بخصوص همه برای ما کار میکنند.
این دیدگاه شاید در قرن گذشته در برخی شرکتهای رهبر صنعت مصداق داشته اما به جرات می توان گفت که سرعت تغییرات فناوری و کوتاه شدن چرخه عمر محصول این گفته را تهی از واقعیت نموده است.
تحقیق و توسعه برون سازمانی میتواند بسیار پر منفعت باشد. تحقیق و توسعه درون سازمانی نیز برای برخی بخشهای فعالیت مناسب است.
حقیقت این است که انتخاب روش درون سازمانی یا برون سازمانی جهت دستیابی به فناوری، تابع پارامترهایی نظیر زمان، هزینه، اهمیت یادگیری و حفاظت پذیری دارائیهای فکری است.
شایان ذکر است، دارائی های فکری را میتوان بصورت یکی از اشکال مالکیت فکری حفاظت نمود. شیوه اتخاذ روش محافظتی تابع قوانین و مقرارت کشوری، رویکرد رقبا به این مقوله و سرشت دارائی فکری است. مجموعه این عوامل رژیم حفاظت پذیری از مالکیت فکری حاکم بر یک کشور یا یک صنعت را تشکیل میدهند. برای دستیابی به منفعت حاصل از تحقیق و توسعه بایستی کشف، توسعه و لجستیک راسا توسط شرکت ما انجام شود.
در گذشته بسیاری از شرکتها چنین رویکردی به مقوله تحقیق و توسعه داشتند و بارزترین آنها شرکت هوندای ژاپن بود که کاملا به تحقیق و توسعه درون سازمانی تکیه داشت. اما امروزه نظیر چنین دیدگاهی را تنها در صنایع دفاعی کشورها می توان یافت. در صنایع دفاعی عمدتاً دیدگاه ها مبتنی بر اثربخشی است. همچنین به دلیل ضرورت حفظ اسرار نظامی، کاهش کارائی تا حدودی قابل چشم پوشی است.
برای کسب منفعت از تحقیقات، الزامی برای درون سازمانی بودن صد در صدی نیست.
اتخاذ رویکرد نوآوری باز از یک سو مستلزم دیدگاه تجاری به دستاوردهای واحد تحقیق و توسعه است؛ و از سوی دیگر نیازمند غلبه بر سندروم NIH . منظور از سندروم NIH موضع گیری کارکنان واحد تحقیق و توسعه در مقابل فناوری ها و طرح های وارداتی است.
این امر نیازمند فرهنگ سازی و آموزش کارکنان است. آنچه کشف یا اختراع کرده ایم را پیش از همه، خودمان به بازار عرضه میکنیم.
تا دو دهه بعد از جنگ جهانی دوم این دیدگاه در میان بنگاههای رهبر صنعت در ممالک توسعه یافته بسیار متداول بود. اما رفته رفته با اشباع شدن بازار و تنوع محصولات و به تبع آن تغییر ذائقه مشتری این دیدگاه منسوخ گردید. امروزه اولین ارائه دهنده بودن ضامن موفقیت در بازار نیست بلکه پیوسته محصولات نوین را مطابق با نیاز و سلیقه مشتری ارائه کردن است که عامل موفقیت است.
داشتن برنامه کسبوکار مناسب از نخستین ارائه کننده بودن مهمتر است.
اکثر شرکتهای موفق و صاحبان برندهای با ارزش نجومی خریدار فناوریها و طرح های نوآوران پیش گام هستند. برای مثال فناوری فیلم 35 میلیمتری برای نخستین بار توسط یک شرکت کوچک به بازار عرضه شد؛ اما نیکون و کانن آن را خریداری و بطور موفق آن را به بازار عرضه کردند. اولین شرکت عرضه کننده نوآوری به بازار برنده خواهد بود.
مورد کاوی های متعدد خلاف این دیدگاه را نشان میدهد. در واقع رهبران صنعت در بسیاری موارد نخستین ارائه کننده محصول به بازار هستند؛ اما نکته اینجاست که همه نخستین ارائه کنندگان لزوما رهبر صنعت نیستند؛ بلکه چنین شرکتهایی همواره با ریسک بالای شکست مواجه میشوند.
برای برنده بودن، بهترین استفاده از ایدههای درون بنگاهی و برون بنگاهی ضروری است.
اتخاذ رویکرد نوآوری باز مستلزم دوری جستن از سوگیری ها و تعهداتی است که رنگ تعصب به خود گرفته و شرکت را با شکست مواجه می نماید. در بسیاری موارد لازم است دانش فنی و نوآوری های برون بنگاهی پس از اکتساب با دانش درون بنگاهی یکپارچه سازی شود؛ تا زمینه ارائه یک محصول موفق فرآهم گردد. خلق بیشترین و بهترین ایدهها ضامن برنده شدن در صنعت است.
دامنه خلاقیت ها و ایدههای خلاق ترین شرکتها نیز محدود است. لذا احتمال موفقیت محصولاتی که در انزوا توسعه داده شده اند کم است.
بایستی از طریق واگذاری مالکیت فکری خود و همچنین خرید مالکیت فکری دیگران به پیشبرد الگوی کسبوکار شرکت خود دست یابیم.
یکی از تعاریف ارائه شده برای نوآوری باز حداکثرسازی کارائی سرمایه گذاریهای تحقیق و توسعه از طریق مشارکت های برنده-برنده میان بنگاه های حاضر در صنعت است.
منابع اصلی نوآوری باز
چارچوب و نگاشت نوآوری باز
نوآوری باز تنها به واحد تحقیق و توسعه محدود نمیشود؛ بلکه ویژگی بارز نوآوری باز، مشارکتهای بین وظیفه ای از سرتاسر سازمان در مراحل مختلف نوآوری است. نگاشت قیف مانند ذیل بیان گر فرآیند نوآوری باز است. ایدهها(دایره های ارغوانی) در مرحله تحقیق مورد ارزیابی و سنجش قرار میگیرند.
تنها نویدبخش ترین ایدهها هستند که وارد فاز توسعه ( ساخت نمونه اولیه) می شوند و نهایتا به فاز تجاری سازی می رسند. از سوی دیگر ایدهها و فناوری هایی نیز وجود دارند که در بیرون از سازمان توسعه یافته اند (دایره های سبز رنگ).نفوذ پذیر شدن مرزهای سازمان که ویژگی بارز نوآوری باز است در این نگاشت مشهود است.
در فاز توسعه، که شناسائی و انتخاب پروژه های دارای پتانسیل از میان تحقیقات صورت گرفته انجام میشود، می توان از مزیت سرمایه گذاری بر فناوری های توسعه یافته در بیرون از سازمان نیز بهره گرفت؛ و با خرید امتیاز بهره برداری (لیسانس) و تملک مالکیت فکری فناوری های بخصوص، پروژه های درون سازمان را به پیش برد.
در این میان مالکیت فکری یا امتیاز بهره برداری از ایدهها و فناوریهایی که در درون سازمان ایجاد شدهاند را میتوان به فروش رساند.
شرکتها میتوانند مالکیت فکری یا امتیاز بهره برداری از فناوریها و یا ایدههایی که با راهبرد شرکت همسویی نداشته یا اینکه توسعه و تجاری سازی آنها از تخصص و ظرفیت آنها خارج است را به دیگر شرکتهای توسعه دهنده فناوری بفروشند.راهکار دیگر برای چنین فناوری ها و ایدههایی ایجاد یک شرکت زایشی جدید برپایه فناوری و ایده است.
ایدهها و فناوری هایی که دارای جذابیت کافی برای بازار باشند به فاز تجاری سازی می رسند. در این مرحله از نوآوری باز، شرکت میتواند به راهکارهای برون سازمانی از قبیل تامین برون سازمانی محصولات، نظیر ارائه محصول با برند مشترک (ارائه محصولی نوین از یک تولید کننده دیگر تحت برند شناخته شده شرکت و ارائه آن به بازار) نیز متوسل شود
چارچوبی جهت پیاده سازی نوآوری باز
تحقیقات مبین این واقعیت است که نوآوری باز، خود گونهای از نوآوری سازمانی است. لذا موفقیت در پیاده سازی آن مدیریتی کارا را طلب میکند؛ که فرآیند پیاده سازی را از نقطه ابتدا تا انتها هدایت نماید. پیاده سازی نوآوری باز نیازمند ایجاد فضای مناسب است.
ملزومات ایجاد فضای نوآوری باز را می توان در این چهار مورد فهرست نمود: توسعه مهارتهای ضروری برای نوآوری باز از طریق آموزش و مساعدت مدیریت ارشد؛ راهم آوری مشوقها برای نوآوری و ضد تشویق برای امتناع از نوآوری؛ و نظارت بر اثربخشی این مشوقها و ضد تشویق ها در عمل.3)پیاده سازی نوآوری باز نیازمند شکیبائی است؛ و یادگیری روشهای جدید مستلزم گذر زمان است.
لذا برای رفع موانع باید به پرسنل فرصت داد.4)ضروری است تیم مدیریتی اجرای نوآوری باز نسبت به شکایتهای پرسنل در این خصوص شنوا باشد. چرا که این مورد در رفع موانع پیاده سازی نوآوری باز بسیار مفید است.
چارچوب پیادهسازی نوآوری باز یک چارچوب 4 وجهی است که پیادهسازی را از 4 جنبه فرهنگی، جنبه رویههای سازمانی، جنبه مهارتهای نوآوری باز و نهایتا انگیزشها بررسی میکند.
جنبه فرهنگی
برای بیشتر شرکتها چرخش موضع به سمت دیدگاه باز به نوآوری مستلزم مشارکت مستقیم مدیریت ارشد است. بدین ترتیب همکاری با دیگر شرکتها توسط مدیریت ارشد تسهیل میشود. این تغییر موضع بعنوان تغییر فرهنگ شناخته میشود.
رویههای سازمانی
یکی از رویههای سازمانی تاثیرگذار در این خصوص گردش شغلی است. جابه جایی افراد درون سازمان شبکه های درونی را تقویت نموده و حرفه آموزی درون سازمانی را سبب میگردد. تشکیل تیم های درون سازمانی برای نوآوری باز متشکل از نفرات واحدهای تحقیق و توسعه، بازاریابی، پشتیبانی و امور قراردادها باحمایت مدیریت ارشد در پیاده سازی رویه ها موثر است.
مهارتهای نوآوری باز
برای انتقال مهارتها آنچه بیش از همه دارای اهمیت است آموزش مهارتها به پرسنل است.
جنبه انگیزشی
در نظر گرفتن مشوق ها برای نوآوری و استقبال از تغییرات و همچنین ضد تشویق ها برای امتناع از نوآوری و تغییر پذیری میتواند اثرگذار باشد. به طور کلی با اتخاذ دو شیوه متفاوت می توان برای کارکنان ایجاد انگیزه کرد. (1) ایجاد مقررات تنظیم کننده؛ (2) ارائه مشوق ها .
ایجاد مقررات تنظیم کننده
مدیریت ارشد برنامه ای جهت اجرای نوآور باز در شرکت تدوین نموده و بصورت دستوری آن را ابلاغ می نماید.تمرکز مدیریت ارشد بر دستیابی به هدف است و برای همراه کردن کارکنان از ارائه مشوق های برون زا (نظیر مشوق های مالی) بهره می گیرد.
ارائه مشوقها
مدیریت ارشد سعی در بر قراری روابط با کارکنان نموده و با رفتار غیررسمی به اشاعه ارزشهای نوآوری باز مبادرت می ورزد.در این شیوه تاکید بر مشوق های درون زا و خود کنترلی است. ارائه مشوق ها کاملا در ارتباط با شرایط زمینه ای است. ( منظور از شرایط زمینه ای یا همان Context چارچوب های نهادی حاکم بر سازمان نظیر فرهنگ سازمانی، ارزش ها، باورها و شعائر سازمان است. )
مثالهایی از نوآوری باز در صنایع مختلف
موردکاوی1
نوآوری باز دریک شرکت محصولات الکترونیکی چند ملیتی (شرکت فیلیپس)
یک شرکت چند ملیتی با زمینه فعالیت محصولات الکترونیکی برای پیاده سازی نوآوری باز اقدام به تشکیل تیمی مرکب از هشت تن از مدیران کسبوکار با سابقه و دارای صلاحیت فنی نمود؛ و مسئولیت توسعه رویکرد نوآوری باز را از طریق حمایت از ایجاد اتحادهای همکاری با نهادهایی چون دانشگاه ها، شرکتهای خصوصی، نهادهای تحقیقاتی و دولتی را به ایشان سپرد.
تیم مذکور، شروع به برقراری روابط درون سازمانی و برون سازمانی با هدف تسهیل اینگونه روابط دوسویه نمود. حمایت مدیریت ارشد شرکت برای توفیق گروه بسیار حیاتی بود؛ وی به تیم پیاده سازی نوآوری باز توصیه کرد کهبه جای صرف اوقات زیاد در دفتر کار خود، در پی یافتن خلاء های پیاده سازی و نیازهای عملکردی باشند.
ازآنجایی که عملکرد تحقیقاتی صنعت به طور کامل از عملکرد تحقیق و توسعه مجزا بود، و محققان به دلیل عادت به رویکرد باز دانشگاهی تقید پائینی به محافظت از مالکیت فکری دارند، تیم مدیریتی اقدام به ارائه مشاوره قانونی در این خصوص نمود.
از سوی دیگر رویکرد واحد تحقیق و توسعه، مقاومت در مقابل ورود ایدهها و خلاقیت های برون شرکتی بود. لذا تیم مدیریتی نوآوری باز اقدام به آموزش واحد تحقیقات کاربردی جهت ترویج اعتماد به و ایجاد درک بهتر از نیازها نمود. بدین ترتیب تیم تحقیقاتی و تیم تحقیقات کاربردی توانستند در ارائه واکنش مناسب به نیازهای شرکت عملکرد بهتری داشته باشند؛ و از راه حل های برون سازمانی نیز استقبال کنند.
عملکرد مناسب تیم مدیریتی و واحدهای مذکور موجب شد که شرکت فشارهای وارده به واحد های مستقل کسبوکار را بخوبی مدیریت کند. ناگفته نماند که یافتن شریک مناسب و فناوری مکمل نیز حائز اهمیت فراوان است.
موردکاوی2
نوآوری باز دریک شرکت صنایع غذائی( Cadbury Schweppes)
پذیرش نوآوری باز در این شرکت قویا تحت تاثیر روندهای کلی تغییرات در صنایع غذائی بود. نقطه شروع نیاز به اجرای نوآوری باز، واحد تحقیق و توسعه این شرکت بود که بطور سنتی همسوئی با نیازهای فرایند تولید شرکت نداشت. مدیر ارشد فناوری شرکت بر آن شد تا واحد تحقیق و توسعه را تشویق به همسویی با نیازهای شرکت کند. لذا دو نفر از کارمنداناین واحد را با در نظر گرفتن بودجه لازم، مامور پیاده سازی نوآوری باز نمود.
هدف از این ماموریت ارائه بهترین روش برای هر یک از مراحل نوآوری، پیش از پیاده سازی کامل نوآوری باز بود. تیم مامور شد تا نیاز پژوهشگران را شناسایی کند و راه حل های درون سازمانی و برون سازمانی برای آن بیابد.
در این مرحله با مساعدت واحد حقوقی کل فرایند از انتخاب شرکای همکاری و مشارکت شرکای داخلی تا ارزیابی تکنولوژی تا تنظیم توافقات عدم افشاء و امضای قراردادها از طریق واحد حقوقی، مدیریت گردید. شبکه های تسهیم اطلاعات، فرایند کار و تبادل اطلاعات را عقلایی نمودند.
بدین ترتیب تیم های تحقیق و توسعه در نواحی مختلف دیگر با هم در رقابت نبودند. مدیران نوآوری باز مزایای ویژه همکاری و رویکرد باز به تبادل همکاری را به اعضای تیم ها قبولاندند.
محرک های فرهنگی برای نوآوری طویل المدت:
معرفی شاخص های جدید برای سنجش عملکرد دپارتمتن ها. بهتر است این شاخص ها بر مبنای مزیت های دپارتمان باشد و از سوی دیگر فرهنگ بازار محوری را القا کند. بدین معنی که فناوری و یا محصول باید در زمان مقرر تحویل یا در قالب محصول اجرا گردد. همچنین کارائی در تسهیم دانش و همکاری با طرفهای خارجی من جمله این شاخص ها هستند.
محرک های فرهنگی برای فعالیتهای توسعه محصول:
ارتقاء ارتباطات داخلی با معرفی شبکه های تسهیم دانش. برای مثال محققان در جایجای جهان بطور منظم در خصوص ارائه راه حل ها برای مشکلات و همچنین در خصوص تحقیقات در حال انجام، کنفرانسهای تلفنی برپا میکنند. و نهایتا بهترین راه حل های ارائه شده که در حل مشکلات و مسائل موثر واقع گردیده اند،در خبرنامه شرکت درج می گردند.
انواع مکانیسم های نوآوری باز
License-outفروش لیسانس (فروش امتیاز بهره برداری از طرح و فناوری) یا مالکیت فکری
شرکتها امتیاز بهره برداری از طرح ها فناوری ها و نمونههای اولیه محصولات را به یکی از دلایل ذیل واگذار میکنند.
عدم همسویی با استراتژی کسبوکار
استراتژی کسبوکار شرکتها بیانگر برنامه ها و سلسله فعالیت ها و جهت گیری های آنها در حوزه کسبوکارهای موجود در شرکتها است؛ که در تطابق و همنوایی با استراتژی کلان شرکت تبیین میشود.
برای مثال اگر فرض کنیم استراتژی کلان هلدینگ گلرنگ ورود به بازار محصولات صنایع دارویی باشد، به تبع آن استراتژی کسبوکار تعریف شده در این خصوص میتواند بهره گیری از توانمندی علمی– آزمایشگاهی– عملیاتی واحد های مستقل کسبوکار (SBU ها) در فرآیندهای تولید محصولات دارویی و همچنین یافتن بازار مناسب برای محصولات تولید شده بر مبنای موضع یابی متناسب با شرایط شرکت باشد.
حال، در چنین شرایطی اگر واحد تحقیق و توسعه به یافته ای پژوهشی رسیده باشد که قابلیت کاربرد آن صرفا در تولید نوشابه های گاز دار است، در حالی که استراتژی شرکت گلرنگ ورود به این عرصه نیست. شرکت گلرنگ میتواند امتیاز بهره برداری یا مالکیت فکری این یافته را به شرکتهای فعال در زمینه تولید نوشابه های گاز دار عرضه کند.
و بدین ترتیب شرکت میتواند هم کارشناسان واحد تحقیق و توسعه را ترغیب به فعالیت پژوهشی نموده و از بی انگیزگی ناشی از عدم توجه به دستاورد تحقیقاتی آنها پیشگیری نماید. و از سوی دیگر با کسب درآمد از این وگذاری کارائی واحد تحقیق و توسعه را افزایش دهد.
از دیدگاه نوآوری باز، راه حل دیگر در چنین شرایطی میتواند سرمایه گذاری و تاسیس یک شرکت مستقل نوشابه سازی باشد که در قالب یک شرکت زایشی مجزا و خارج از واحدهای کسبوکار مجموعه گلرنگ فعالیت نماید.
منظور از شرکت زایشی یا Spin Off شرکتهای تاسیس شده توسط شرکت مادر خارج از مجموعه هلدینگ است؛ اینگونه سرمایه گذاری ها با هدف تجاری سازی فناوری های ناهمسو با کسبوکار اصلی هلدینگ صورت می گیرد. تصمیم گیری در این خصوص تابع دیدگاه مدیریت هلدینگ است.
عدم دسترسی به دارایی های مکمل جهت تجاری سازی
دارائی های مکمل همانا امکانات و منابع و سرمایه های فیزیکی و غیر فیزیکی است که شرکتهای بزرگ و به ویژه رهبران صنعت از آنها برای ارائه موفق محصولات نوین و نوآوری ها به بازار بهره میگیرند.رهبران صنعت شرکتهایی هستند که به تنهایی توان نوآوری و توسعه فناوری های نوین را دارا هستند (نظیر شرکتهای گوگل و مایکروسافت).
این دارایی ها و منابع عبارتند از برند، کانال توزیع، بازارهای در دسترس، امکانات بازاریابی، امکانات تبلیغاتی، امکانات ارتقاء محصول، امکانات لجیستیکی و روابط و سرمایه های اجتماعی که شرکتها از آنها برای ارائه موفق محصول خود به بازارها بهره میگیرند. پر واضح است که چنین دارائی هایی عمدتاً در اختیار شرکتهای بزرگ و رشد یافته است؛ و شرکتهای کوچک از چنین امکاناتی بی بهره اند.
با این اوصاف شرکتهای کوچک و متوسط و شرکتهای فناوری محور و دانش بنیان که تمرکز و تاکید بیشتری بر تولید نوآوری ها دارند، توفیق در تجاری سازی نوآوری های خود را دشوار می بینند. چرا که دسترسی به دارائی های مکمل به تنهایی برای آنها غیر ممکن است.
لذا در چنین شرایطی واگذاری امتیاز بهره برداری یا مالکیت فکری اختراع و نوآوری تولید شده میتواند از یک سو یک راه حل اقتصادی برای شرکتهای کوچک نوآوری تلقی شده و از سوی دیگر شراکت با یک شرکت بزرگ فعال در بازار را برای شرکت کوچکتر ممکن میسازد.
سیاستهای شرکت
سیاستها همانا هنجارهای تصمیم گیری شرکتها به شمار می روند که به شدت تحت تاثیر شرایط زمانی و مکانی و همچنین پارامترهای نهادی نظیر قوانین و مقررات و فرهنگ هستند. سیاستها در بر گیرنده روشهایی است که شرکتها برای دستیابی به اهداف اتخاذ مینمایند.
بالطبع اگر اختراع یا نوآوری به دست آمده در واحد تحقیق و توسعه دارای عدم همسویی با سیاست های شرکت باشد، واگذاری مالکیت فکری یا امتیاز بهره برداری، گزینه ای قابل بررسی و تامل است.
عدم توان رقابت با دیگر شرکتهای حاضر در صنعت
رقابت پذیری مستلزم بهره مندی از مزیت رقابتی است. به بیان روشن تر آنچه موجب میشود که خریدار کالای ارائه شده توسط یک شرکت را به دیگر کالاها ترجبح دهد، مزیت رقابتی آن شرکت است. مزیت رقابتی میتواند ریشه در منابع و سرمایه های مالی، فیزیکی، فناورانه یا سرمایه های انسانی، یا دارائی های ناملموس یا حتی سرمایه اجتماعی یک شرکت باشد.
عدم بهره مندی از مزیت رقابتی موجب میشود که دارنده اختراع یا نوآوری در ارائه موفق محصول یا خدمت به بازار شکست بخورد. لذا در چنین شرایطی برخی شرکتها ترجیح میدهند با واگذاری لیسانس یا مالکیت فکری به شرکتهای برتر، از یک سو ریسک شکست را از بین برده و در صورت عقد قرارداد لیسانس در موفقیت احتمالی اختراع یا نوآوری سهیم شوند.
License-inخرید لیسانس (خرید امتیاز بهره برداری از طرح و فناوری) یا مالکیت فکری
شرکتها به یکی از دلایل ذیل امتیاز بهره برداری از طرح ها، فناوری ها و نمونههای اولیه محصولات را خریداری میکنند.
سرعت بالای فناوری و یا محصول در طی کردن مسیر چرخه عمر، به نحوی که فرصتی برای تحقیق و توسعه درون شرکتی برای دستیابی به فناوری مذکور وجود نداشته باشد.
فناوری نیز مانند شرکتها و محصولات دارای چرخه عمر است. از دهه 1960 به این سو استفاده از منحنی اس شکل برای نمایش مراحل چرخه عمر فناوری مرسوم بوده است. اگرچه به مرور زمان و پیشرفت دانش مدیریت فناوری از اهمیت نمودار منحنی اس شکل کاسته شده، اما همچنان این نمودار بعنوان یکی از بنیادین ترین ابزارهای نمایش و تحلیل چرخه عمر تکنواوژی به شمار می رود.
هر چه فناوری دارای سطح پیچیدگی بالاتریبوده و بکارگیری آن در محصولات خدمات و فرآیندهای تولید مستلزم دانش فنی بالاتر و منابع انسانی تحصیلکرده تر باشد و همچنین سرعت تغییرات فناوری از شتاب بیشتری برخودار باشد، چنین فناوری، به مفهوم فناوری های تک است ( نمونه این نوع فناوری در صنعت تلفن همراه و لپ تاپ قابل مشاهده است).
بدیهی است در چنین صنایعی وارد شدن به بازار مستلزم بهره مندی از فناوری روزآمد است. از سوی دیگر روند سریع تغییرات چرخه عمر فناوری، تکیه بر توان تحقیق و توسعه داخلی را دشوار میسازد. چرا که تحقیق و توسعه بسیار زمان بر است.
مثلا چندی پیش تلاشی از سوی شرکت صاایران جهت بومی سازی فناوری ساخت تلفن همراه صورت گرفت. اما فناوری که با صرف هزینه گزاف بدست آمده بود با به بازار آمدن نسلهای جدید
تلفن همراه عملا از رده خارج شد؛ و خط تولید تعطیل گردید. در چنین شرایطی خرید لیسانس یا مالکیت فکری فناوری حتی به هزینه گزاف، فرصت باقی ماندن در بازار را به شرکتها میدهد.
بالا بودن هزینه تحقیق و توسعه در کشورهای توسعه یافته که خرید لیسانس را مقرون به صرفه می نماید.
تحقیق و توسعه درون سازمانی به غیر از زمان بر بودن هزینه بر نیز هست. این موضوع در کشورهای توسعه یافته که بهای نفرساعت نیروی انسانی متخصص بالاست نمود بیشتری پیدا میکند. از سوی دیگر روند ثبت اختراعات در اقتصاد های نوظهور نظیر چین، هند و برزیل رو به فزونی است.
بالطبع برای کشورهای توسعه یافته مقرون به صرفه تر خواهد بود تا لیسانس یا مالکیت فکری فناوریهای مورد نیاز خود را از چنین کشورهایی تهیه کنند.
خرید مالکیت فکری طرح یا فناوری جهت بلوکه کردن آن با هدف جلوگیری از و جود طرح یا فناوری رقیب به بازار.
شرکتهایی که رهبری صنعت را در دست دارند، طبعا سرمایه گذاری هنگفتی برای ایجاد بازار فروش فناوری ها و طرح های خود مینمایند. ظهور طرح های جایگزین یا طرح های برتر خطر از دست رفتن بازار و منسوخ شدن طرح یا فناوری را برای این شرکتها ایجاد میکند ( معمولا فناوری ها و طرح ها با سپری شدن چرخه عمر فناوری، منسوخ شده و با طرح های جدید جایگزین می شوند).
یکی از روشهایی که چنین شرکتهایی برای ادامه سلطه بر بازار اتخاذ مینمایند خرید کامل مالکیت فکری طرح ها یا فناوری هایی است که خطر منسوخ شدن زود رس را برای محصولاتشان ایجاد میکند. چنین شرکتهایی پس از خرید مالکیت فکری، اقدام به بلوکه کردن و مخفی نگاه داشتن آن مینمایند. شایان ذکر است این شرایط میتواند بطور موقت حفظ شود و پس از بهره برداری تجاری کامل شرکت از طرح موجود، طرح جدید در قالب محصولات جدید به بازار عرضه میشود.
Cross license تبادل لیسانس یا مالکیت فکری
شرکتها برای دستیابی به فناوری و طرح های مورد نیاز خود در محدوده صنعت، گاها اقدام به مبادله لیسانس
یا مالکیت فکری مینمایند.
Allianceاتحادهای فناورانه
شرکتها برای دستیابی به یک فناوری بخصوص در یک حوزه از صنعت اقدام به اشتراک و تسهیم منابع نموده و مشترکا فرایند دستیابی به فناوری را مدیریت مینمایند. بدین ترتیب امکان دستیابی مشترک به یک فناوری برای آنها ایجاد میشود.
Venture capitalسرمایه گذاری خطرپذیر
شرکتها از طریق سرمایه گذاری مستقیم (خرید سهام) یا غیر مستقیم (صندوق سرمایه گذاری) در استارتاپ ها با اهداف مالی یا استراتژیک دست به سرمایه گذاری خطرپذیر می زنند.
Spin offایجاد شرکتهای زایشی
شرکتها از طریق ایجاد شرکتهای زایشی اقدام به سرمایه گذاری در فناوری های ارزشمند اما غیر همسو با استراتژی شرکت مینمایند. شرکت هی زایشی بصورت یک شرکت مستقل و بیرون از واحدهای کسبوکار هلدینگ ادامه فعالیت میدهند.
انواع رویکرد های نوآوری باز
جریان نوآوری (درون به بیرونInside-Out )
- در رویکرد درون به بیرون، شرکتها با انگیزه فراهم آوری مسیری اثربخش برای تجاری سازی نوآوری های درون شرکتی که دارای پتانسیل بازارپذیری اند اقدام به خرید سهام استارتاپ های فناوری محور مینمایند.
- شرکتها با انگیزه ترغیب نوآوری های برون سازمانی مکمل، برای پیشبرد نوآوری درون شرکتی موجود. اقدام به همکاری فناورانه با استارتاپ های فناوری محور مینمایند. برای مثال کمپانی اپل در راستای گسترش پلتفرم آی او اس اقدام به همکاری فناورانه با استارتاپ هایی می نماید که اپلیکیشن های جذاب بر پایه این پلتفرم توسعه میدهند.
جریان نوآوری (بیرون به درونOutside-In )
- شرکتها با انگیزه ایفای نقش در موفقیت نوآوری های برون شرکتی و بدست آوردن دیدگاه استراتژیک نسبت به بازارهای جانبی، اقدام به مشارکت سهامی در استارتاپ های غناوری محور مینمایند.(منظور از بازارهای جانبی بازارهایی است که به رغم و جود تشابهات محصول و فناوری، با بازارهای حوزه فعالیت آنها متفاوت است)
- شرکتها با انگیزه ترغیب و ایجاد نوآوری درون شرکتی، از نوآوری های برون شرکتی حمایت بعمل می آورند.
محدودیت ها و چالش های پیش روی نوآوری باز
پیاده سازی نوآوری باز مستلزم فائق آمدن بر چالشها و محدودیت های زیر است:
چالش دستیابی به دانش برون بنگاهی
- چگونگی جستجو و شناسایی منابع دانشهای مرتبط
- چگونگی تسهیم و انتقال دانش به ویژه دانش سیستمی و دانش ضمنی
(منظور از دانش سیستمی درک کلی از ارتباط میان هنجارهای سازمانی و سیستم های فنی است.)
(منظور از دانش ضمنی دانشی است که در ذهن افراد است و بصورت مکتوب در نیامده؛ لذا انتقال آن مستلزم تماس چهره به چهره و تعامل از نزدیک است.)
چالش مربوط به ارزش تحقیق و توسعه برون بنگاهی
- احتمال ضعیف دستیابی به توانمندی های ایجاد کننده تمایز
- دسترسی همزمان رقبا به تحقیق و توسعه برون بنگاهی
چالش مرتبط با عدم ضرورت منشا درون بنگاهی تحقیقات برای کسب منفعت از آن
نیاز به توان تحقیق و توسعه کافی برای ارزیابی و سازگارسازی با تحقیق و توسعه برون بنگاهی
چالش اهمیت بالاتر مدل کسبوکار بهتر نسبت به اولین عرضه کننده بودن
- مزایای اولین عرضه کننده بودن وابسته به فناوری و زمینه بازار است.
- توسعه یک مدل کسبوکار نیازمند مذاکرات زمان بر با دیگر بازیگران است.
چالش اهمیت بالاتر استفاده بهینه از ایدههای درون بنگاهی و برون بنگاهی نسبت به خلق ایده
- خلق ایده تنها بخش کوچکی از فرایند نوآوری است.
- ماهیت غیر قابل اثبات بودن ارزش بیشتر ایدهها
- هزینه ارزشیابی ایدهها
- هزینه توسعه ایدهها
چالش بکارگیری ایدهها و فناوری هایی با مالکیت فکری دیگران
- تضاد جهت گیری استراتژیک یا تضاد منافع تجاری
- مذاکرات بر سر شکل و فرم های مالکیت فکری قابل پذیرش
دستاورد پارادایم نوآوری باز برای علم و روشهای نوآوری
اساسا صنعت و کسبوکارها به دنبال کسب منفعت اند در حالی که دانشگاه ها بنا به ماموریت تاریخی خود همواره به کند وکاو در حقیقت و اثبات یافته ها پرداخته اند.
علم و یافته های آن یک کالای عام المنفعه است و گردش آزاد ایدهها ویژگی بارز علم آکادمیک بوده است. مضافا یافته های آکادمیک توسط دیگر دانشگاهیان همواره مورد بررسی و بازخوانی قرار گرفته است.
در جهان امروز که با موتور محرک نوآوری به پیش می رود، کسب منفعت تنها بر پایه حقیقت است. برای مثال، واحد تحقیق وتوسعه یک شرکت، به مواد یا روشی برای فشرده سازی دست اطلاعات می یابد. سپس با ارائه فناوری یا محصولی توسعه یافته برپایه آن، به سهم بازاری بزرگتر دست پیدا میکند.
این به معنای منفعت بیشتر است. چنانچه الگوریتم متریال یا فرمول دستیابی به آن در یک نشریه علمی منتشر شود و مورد تایید همکاران صنعت قرار گیرد، تبدیل به بخشی از دانش علمی و در واقع یک حقیقت علمی جدید تبدیل میشود.
اما در دنیای واقعی تجارت، دانش اثبات شده نوین ضرورتا مولفه منفعت نیست. برای این موضوع دو دلیل وجود دارد. یکی آنکه خلق ایده، تنها بخشی از نوآوری است. و منفعت زایی مستلزم پیاده سازی، ساخت، بازاریابی و غیره است.
پر واضح است که برای دستیابی به منفعت دسترسی به وکیل کارکشته نیز مهم است. چرا که اثبات نو و بکر بودن ایده و مالکیت آن نیازمند طی رویههای حقوقی و بعضا مبارزه حقوقی در دادگاه است. دوم آنکه علم به تنهایی برای شرکتها حیاتی نیست.
آنچه نیاز شرکتها ست تحقیق با هدف توسعه است و نه علم. نتایج علمی بر اساس تحقیق حاصل می شوند؛ اما هر تحقیقی لزوما به ایجاد علم منتهی نمیشود. تفاوت این دو کوچک اما پر اهمیت است؛ به ویژه وقتی سخن از رویکرد باز به نوآوری مطرح میشود.
تنها نتایجی که بطور باز منتشر می شوند را می توان علمی نامید. نواوری تنها یک پدیده نوین در جهان ایدهها نیست. ایده باید مثمر ثمر واقع شود؛ و نوآوری باید به کار بیاید. در غیر اینصورت فقط در حد یک ایده- ابزار باقی می ماند که تنها دارای جذابینی زودگذر است.
به عبارتی نوآوری در علم یا در دانش باز معنی پیدا میکند. و علم تنها حوزه ای است که در آن نوآوری به معنی نوآوری باز است.
مادامی که خلق ایده و پردازش، اشتراک گذاری و مباحثه پیرامون آن و همچنین گرفتن بازخورد در آن باره سالم ترین روش دستیابی به محصولات با کیفیت است، این کسبوکار باید تا آنجا که ضرورت حفظ اسرار را تحت الشعاع قرار ندهد باز باقی بماند. هرچند واژه اسرار به واژه تبانی نزدیک است و به معنی پنهان نگاه داشتن و کشتن ایدهها است.
وقتی سخن از نوآوری به میان می آوریم، باز بودن بخشی از نوآوری است. همان بخشی که مرتبط با دانش است. و این همان تعریف هنری چسبرو از نوآوری باز است.
نوآوری باز حقیقتی علمی یا شعاری جذاب
اگرچه شومپیتر اقتصاددان شهیر معاصر بعنوان ارائه کننده نظریه چرخههاي بلندمدتي به نام موجهاي کُندراتیف شناخته میشود، اما نيكلاي كندراتيف، اقتصاددان رومانيايي است كه نخستین بار به اين موجها اشاره كرده است( اما نتوانست علت آنها را كشف كند).
این چرخه های بلند مدت بين چهل و پنج تا هفتاد سال طول ميكشند. از نظر شومپيتر، ابداع و نوآوري، نيروهاي محرك چرخههاي تجاري بلندمدت هستند.
در زمان كندي رشد اقتصادي، احتمال ارائه نوآوريهاي جديد از سوي كسب و كارها بسيار كمتراست. در نتيجه، اكتشافات و نوآوريهاي جديد براي دهههاي متوالي روي هم انباشته ميشوند. وقتي كه نهايتاً رشد اقتصادي سريع مجدداً آغاز ميگردد، انباشت اكتشافات و نوآوريها در چرخه توليد و رشد سريع اقتصادي مورد استفاده قرار ميگيرند.
مفهوم امواج بلند اقتصادی کندراتیف بسیار زیبا به نظر می رسد. در واقع کندراتیف –اقتصاد دان- در اوایل قرن بیستم متذکر شد که تولید ناخالص داخلی در عرصه جهانی طی یک بازه هفتاد ساله تنها تغییرات کوچکی را تجربه خواهد کرد. شومپیتر توضیح داد که این امواج بلند تحت تاثیر تغییر پارادایم های فناوری روی میدهد.
این فرضیه اگرچه زیباست، مشکل بتوان استنتاج کرد که این امواج واقعا وجود داشته باشند. یکی به این دلیل که تنها با مشاهده داده ها طی 150 سال ارائه تئوری امواج 70 ساله ناپخته به نظر می رسد. دیگر آنکه نوسانات تولید ناخالص داخلی همیشه بسیار کوچک و نزدیک به پنج درصد است. تحقیقات نوین نشان داده است که این فرضیه نیازمند اصلاح است. اما این به زیبائی ایده کندراتیف صدمه ای وارد نمی آورد.
این فرضیه همچنان میتواند الهام بخش پژوهشگران آینده باشد. اینگونه فرضیه ها اگرچه توجه عموم را به خود جلب میکنند اما نه بخشی از دانش علمی به حساب می ایند و نه ابزاری قابل اتکا هستند و بیشتر به شعار شبیه هستند. چنین تردیدی نیز درباره مفهموم نوآوری باز وجود دارد. اینکه نوآوری باز تنها یک شعار جذاب است یا یک پدیده علمی.
نوآوری باز، پارادایمی نوین یا یافته های قدیمی در قالبی نوین
از ابتدای تاربخ اقتصاد،تحلیل جریان های مالی در سازمان ها سرچشمه ای برای درک شیوه مدیریت صحیح آنها بوده است. توان نوآوری برای غلبه بر رقبا از طریق ارائه محصول، خدمت یا فناوری برتر، به تدریج طی قرن ها اهمیت بیشتری یافته است؛ که این امر ریشه در مکانیسم بازار در اقتصادها دارد. جریان دانش نیز در ابتدای قرن بیستم مورد تحلیل و پژوهش قرار گرفت.
محققان و پزشکان متوجه سیر دگرگونی دانش و چگونگی خلق و مدیریت تبادل آن شدند. پس از جمع آوری دانش بصورت پتنت یا دانش چگونگی تولید، دانش شکل دارائی ناملموس به خود گرفت. و نهایتا در انتهای دهه نود قرن بیستم میلادی پارادایم مدیریت دانش شکل گرفت.
نظریه پردازان اقتصاد رویکردهایی برای سنجش میزان تاثیر دانش در اقتصاد کشورها، آمار صادرات و واردات و تولید ناخالص داخلی توسعه دادند. البته ارزیابی میزان و ارزش دانش بسیار دشوار تر از دارایی های ملموس نظیر نیروی کار است.
مقایسه ایدهها دشوار است و سنجش عرضه و تقاضا و قیمت گذاری بر روی آن غیر معمول است. برای مثال سنجش ارزش یک پتنت پیش از تجاری سازی شدن بر چه اساسی صورت می گیرد؟
اقتصاد دانان مدرن به رویکردهای قابل توجهی در ارزش گذاری مستقیم و غیر مستقیم دانش دست یافته اند. این رویکردها عبارتند از: میزان پرداخت حق انحصار، هزینه تحقیق و توسعه، میزان سرمایه گذاری مورد نیاز برای آموزش پرسنل، میزان محصولات تازه قابل ارائه به بازار و نظایر آنها.
چنانچه پارادایم نوآوری باز را به مانند مدیریت درون ریزی و برون ریزی دانش بنگریم، پر واضح خواهد بود که مکانیسم هایی نظیر راهبرد مالکیت فکری، راهبرد اکتساب مالکیت فکری و واگذاری لیسانس و رویکرد های نگاهداری راز تجاری و افشاء کافی نخواهد بود.
از نوآوری باز تا نوآوری آزاد (Free Innovation)
با مقایسه آمار سهم شرکتهای کوچک و متوسط در تولید ناخالص داخلی به میزان همبستگی این سهم با میزان نوآوری پی می بریم. کارآفرینی فناوری محور یا محصول محور در ارتباط کامل با نواوری است. اما در خصوص شرکتهای بزرگ اوضاع متفاوت است. کسبوکارهای بزرگ از مزایای غیر رقابتی اندازه، بهره می برند.
در عمل یک بازیگر بزرگ از امکانات مالی و حقوقی خوبی برخوردار است و میتواند با لابی گری، اتحادهای فناورانه، اکتساب فناوری، و تبادل لیسانس و نظایر آن به حیات خود ادامه دهد و مسیر رشد را بپیماید. پس اختراع و نوآوری تنها برای شرکتهای کوچک و متوسط موضوع مرگ زندگی است، در حالی که برای شرکتهای بزرگ چنین نیست.
همچنین این گفته که ثبت پتنت، مخترعان را در برابر قانون و عدالت یکسان و برابر میکند توهمی بیش نیست. چرا که پتنت هایی که توسط اشخاص شاغل در شرکتهای بزرگ ثبت میشود، به شرکت تعلق دارد؛ و ایده عملا به مالکیت صاحب کسبوکار در می آید. اکثر نوآوران در ازای حقوق ثابت کار میکنند و ایدههایی که بصورت باز و آزاد خلق میکنند، در تملک شرکت است.
اگرچه ممکن است که نوآوری از دیدگاه شرکت تحسین شود و برای مخترع رضایت شغلی ایجاد کند، اما شانس چنین مخترعی در دادگاه برای ادعا در مورد اختراعش اندک است. چرا که شرکتهای بزرگ از بهترین وکلا و بیشترین منابع بهره مندند.
شرکتهای بزرگ اقدام به خرید مالکیت فکری دانش افراد مینمایند؛ بدین ترتیب از رقابت دیگران یا توسعه محصول یا خدمت توسط آنها ممانعت بعمل می اورند. بدین شیوه به حداکثر سود دست می یابند؛ بدون آنکه ایده ه ای را توسعه داده باشند یا دست به نوآوری زده باشند.
آنچه در این بازی دیده میشود یک تناقض آشکار است. دانش یک کالای در تملک اشخاص است ما دامی که بخواهند برمبنای آن کسبوکار ایجاد کنند. اما نمی توان بر مبنای دانشی که در تملک دیگران است اقدام به توسعه محصول نمیکند. پرسش اینجاست که آیا مدل کسبوکاری وجود دارد که بر پایه آن، فارغ از اقدام برای تملک مالکیت فکری، بتوان دست به ایجاد کسبوکار زد؟
یکی از نمونههای چنین کسبوکاری نرم افزار لینوکس است. یک سیستم عملیاتی که با محصولات مالکیت محور رقابت میکند. بعبارتی زمانی که فردی از ابزار مجانی شما استفاده میکند، اجازه ندارد که مشتقات و بهینه سازی های صورت داده بر روی آن را بفروشد.
چرا که آنها باز و آزاد هستند (امتیاز بهره برداری همگانی). اما استفاده از ابزار آزاد بعنوان بخشی از محصول تجاری بلا مانع است. برای مثال یک خودرو ساز میتواند از آن در سیستم عامل کامپیوتر خودرو بهره بگیرد.
این قاعده ساده نوآوری را از سودجویان مصون می دارد و دست دلالان مالکیت فکری را کوتاه میکند. لذا زمانی که نوآوری باز و آزاد باشد، بطور مداوم اشاعه و بهبود آن توسط عموم ادامه می یابد. در چنین شرایطی می توان گفت که به نوآوری باز واقعی دست یافته ایم.
در چنین شرایطی کسب درآمد از طریق فروش ایده بدست نمی آید؛ بلکه از طریق ارائه خدماتی چون محلی سازی، سفارشی سازی، آموزش و نظیر اینها می توان کسب درآمد نمود؛ بالطبع اشخاص پیشگام در این عرصه منفعت بیشتری کسب خواهند کرد. نمونههای موفق کسبوکار برپایه سیستم عامل لینوکس عبارتند از: جاوا ، پرل و روبی و همچنین سرور رایگان آپاچی که نزدیک به نیمی از وبسایت های جهان را ساپرت میکند.
ممکن است بگوئید که این امر تنها در زمینه نرم افزار ممکن است. لذا به ذکر نمونه ای از سخت افزار بدون محدودیت مالکیت فکری می پردازیم. آردوئینو نام یک شرکت تولید کننده کنترولرهای هوشمندسازی خانگی است؛ که کابردهایی نظیر آزمایشگاه های روبوتیک و اندازه گیری دارد. نرم افزار برنامه ریزی و درایور ها قابل دانلود هستند که این امری عادی است.
آنچه غیرعادی می نماید اینست که نقشه جانمایی تراشه های الکترونیکی به همراه کلیه ویژگی های آنها نیز قابل دانلود است. این بدان معناست که نیازی به خرید کنترولر نیست؛ بلکه می توان آن را به نزدیکترین سازنده تراشه سفارش داد؛ یا در صورت داشتن دستگاه چاپ مدار، شخصا اقدام به تهیه مدار چاپی آن نمود.بدون هیچگونه ثبت پتنت. تنها محدودیت موجود مربوط به استفاده از نام تجاری است.
به عبارتی اگر کنترولر را کپی کنید نباید نام آن را آردوئینو بگذارید. به دلیل این رویکرد عاری از پتنت، کنترولر آردوئینو ارزان تر از مشابه پتنت شده است. با این حال کیفیت و ویژگی های آن توسط اشخاص علاقه مند بطور مدام در حال بهبود و به روز رسانی است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود اینست که مدل درآمدی شرکت آردوئینو چگونه است؟ آنچه شرکت می فروشد تخصص است. به بیان روشن تر شرکت، سفارشی سازی، آموزش، و مشاوره روشهای کسب درآمد شرکت هستند. در واقع پیشتاز بودن در محصول و برخورداری از تیم خلاق موجب شده که این شرکت یک نسل جلوتر از دیگر بازیگران صنعت باشد.
اکثر نمونههای شبیه سازی شده کیفیت پائین تری دارند و به سادگی محبوبیت دستگاه اوریجینال و تمایل بازار به خرید آن را بالا می برند. به بیان دیگر آردوئینو تلاش دارد که به طرح غالب بدل شود. آردوئینو شرکتی بر پایه اشاعه نوآوری است. این بسیار ارزشمند است چرا که دلیل ماندگاری در صنعت، هوشمندی است نه طمع. آنچه از مشتری طلب می کنید پرداخت در ازای آنچه انجام می دهید است؛ نه آنچه قبلا انجام داده اید و حق انحصار اثر.
نمونه دیگر این رویکرد، موزیسین هایی است که موزیک خود را برای دانلود رایگان در اینترنت قرار میدهند؛ و از طریق فروش بلیط کنسرت هایشان کسب درآمد میکنند. مشابه اینگونه مدل درآمدی فارغ از مالکیت فکری، رو به فزونی است؛ و فناوری چاپ سه بعدی،جمع سپاری و تراشه سازی ارزان، نیز کمک شایانی به آن نموده است.
یکی از پرسشهایی که جای مطرح شدن دارد این است که آیا در پارادایم نوآوری آزاد جایگاهی برای کسبوکارهای بزرگ وجود دارد؟ سه زمینه ورود میتوان برای ورود شرکتهای بزرگ بر شمرد:
- زمانی که دستیابی به یک راه حل مهمتر از ممانعت از منفعت سازی رقبا از دستاوردها باشد. برای مثال شرکتهای سان و مایکروسافت به برنامه نویسانشان در ازای بهبود لینوکس دستمزد پرداخت میکنند.
- هرگاه امکان بهینه سازی محصول به صورت رایگان توسط دیگران ایجاد شود.
- حتی یک شرکت بزرگ نیز میتواند در یک پروژه بزرگ سخت افزار رایگان، ایفای نقش کند؛ و این ایفای نقش از طریق فروش تخصص باشد نه مالکیت فکری.
مفهوم نوآوری باز بعنوان یک سیاست یا استراتژی مدیریتی یا توسط کسبوکارهای بزرگ مورد بی اعتنایی قرار گرفته یا تنها در حد یک شعار بر رواق شرکت باقی مانده است. شعار این است که ما نوآوری باز را دوست داریم؛ اما واقعیت این است که جریان یکسویه دانش را ارج می نهیم. به بیان دیگر، ایدهها و راه حل های شما با آغوش باز پذیرفته شده است؛ زیرا به واسطه آن می توانیم در رقابت شدید با رقبا پیروز شده و کسب منفعت نمائیم و سهم بازار خود را گسترش دهیم.
پس بیائید تا درباره خرید آن با شما مذاکره کنیم. چرا که مقرون به صرفه تر است که شرکتها یک راه حل برون سازمانی را خریداری کرده و بر پایه آن اکتساب فناوری نموده و توسعه محصول دهند؛ تا اینکه رویکرد بسته تحقیق و توسعه درون شرکتی را پیش گیرند.
مدیریت نوآوری در کسبوکارهای بزرگ هنر چینش و یکپارچه سازی امکانات موجود ، با محصول مورد نیاز بازار است. این دقیقا کاری بود که استیو جابز انجام داد. برای مثال یکی از توصیف های وی در خصوص ضرورت نوآوری باز چنین است:
“شرکتها همواره در واحد تحقیق و توسعه هزینه میکنند چرا که مشکلات عدیده ای در خصوص یکپارچه سازی با توسعه فناوری بروز میکند. اما من هرگز ندیده ام که شرکتی بنا به خواست خود دانشش را از ساختمان واحد تحقیق و توسعه به بیرون هدایت کند.. هرگز ندیده ام که شرکتی از کسب منفعت صرفه نظر کند؛ مگر در امور خیریه یا تبلیغات ارتقاء محصول. ”
تبادل لیسانس یکی از راه حل های شرکتها برا به اشتراک گذاری مالکیت فکری فناوری هایی است که اغلب با دیگر بازیگران و به ویژه رقبا دارای اشتراکات است. این گونه توافقات با هدف پرهیز از قفل شدگی انجام میشود؛ و طرفین از طریق تهاتر دانش و منفعت حاصل از توسعه محصول از آن منتفع می شوند.
فروش لیسانس نیز یکی از مراودات رایج در نوآوری باز است اما اغلب شرکتها راغب به فروش لیسانس فناوری هایی هستند که احتمال ارزش آفرینی آنها پائین است. شرکتهایی هستند که به دلالی پتنت اشتغال دارند. به قول هنری چسبرو فعالیت آنها صد در صد با نوآوری باز همسو است؛ چرا که با درون ریزی و برون ریزی دانش و مدیریت آن سر و کار دارند.
اما در واقع چیز نوآورانه ای در فعالیت آنها دیده نمیشود. به بیان دیگر زمانی که شرکتی از عهده حل مسائلش برآید، آن را خود انجام میدهد. اما اگر نتواند خواهد گفت که نوآوری باز چیز فوق العاده ای است!
بنا بر این آنچه امروزه تحت عنوان نوآوری باز صورت می گیرد عملا جریان یک سویه دانش به سمت شرکتهای بزرگ است و نمی توان به واقع آن را نوآوری باز دانست.
سخن آخر
چنین به نظر می رسد که آنچه در شرایط فعلی عنوان نوآوری باز به آن اتلاق میشود را باید با درنگ و تامل بیشتر نگریست؛ چرا که از یک سو تازه و بکر بودن این مفهوم و از سوی دیگر اثربخشی آن چندان مستند و مستدل نیست. به نظر می رسد که نوآوری باز بیشتر یک شعار موفق است تا یک یافته علمی یا یک پارادایم نوید بخش. دیگر آنکه درک شرکتها و انگیزه های کسبوکار ها با مفهوم رویکرد باز عملا در تناقض است.
اما میتوان نوآوری باز حقیقی را با دیدگاهی رادیکال به این پارادایم اجرا نمود؛ و آن رفتن به سوی نوآوری آزاد و جهانی است. در این صورت یک ایده خوب صرفا در تملک یک شخص نیست و بنابراین میتوان آن را به رایگان به اشتراک گذاشت، به کار گرفت و توسعه داد؛ در حالی که مخترعین برای امر اختراع کردن دستمزد میگیرند نه برای اختراعات پیشین.
منابع:
Amazon
با سلام
خیلی جامع وکامل
با تشکر فراوان