تضاد با خود در دنیای مدرن به، تضاد میان خود درونی و خود بیرونی که مسئلهای شایع است تقسیم میشود. همه ما روزانه به مسیرهای مختلفی کشیده میشویم و رفتارها و اقداماتمان، همیشه هم با ارزشهای اصلیای که در ذهن داریم همسو نیست.
با این حال، اینکه در رابطه با تضاد با خود از خود درونیمان آگاه باشیم و مطمئن باشیم که با خود بیرونیمان در توازن است، که پایه و اساس سلامت روحی، جسمی و معنوی است.
به همین دلیل باید هنگام تلاش برای رسیدن به یک توازن و تعادل خوب در زندگی، این نکته را در نظر گرفت. در این مقاله ایران مدیر به بررسی تضاد میان خود درونی و خود بیرونی میپردازد که هدف آن توسعه فرد در زندگی شخصی و اجتماعی و همچنین از بین بردن تعارضات درونی افراد میباشد.
خود بیرونی
در بعضی مواقع، بهتر است خود بیرونیمان را کمی متفاوت با چیزی که درونمان در حال رخدادن است، به دیگران نشان دهیم. بسیاری از ما جوانب مثبت و منفی احساسات واقعیمان را براساس آنچه در هر شرایطی انتظار داریم، میسنجیم. در تضاد با خود ،خود بیرونی ما همان چیزی است که به دیگران نشان میدهیم و معمولاً سعی میکنیم آن را اصلاح کنیم تا بهترین خودمان را نشان دهیم. با این حال، اگر این وانمودکردن به قیمت نادیدهگرفتن احساسات عادیمان باشد، به الگویی رفتاری تبدیل خواهد شد و مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.
در تضاد با خود ،خود بیرونی معمولاً جوانب مادی را در بر میگیرد، مانند نحوه نشاندادن ظاهر (مو، لباس و…) و همچنین گروههایی که به آنها تعلق دارید یا اشخاصی که به تصویر میکشید. خود بیرونی شما وقت خود را صرف این میکند که با خواستههای مدرسه، کار، زندگی در خانه و سایر حواسپرتیهای دنیای واقعی که هرروز در حال تجربه آن هستید، مواجه شود. این دنیای خارجی میتواند خواستههای زیادی داشته باشد و آنقدر وقتتان را بگیرد که متوجه نشوید آنچه در بیرونتان اتفاق میافتد، همان خواسته نهایی قلبی شما هست یا خیر.
خود درونی
برخلاف خود بیرونی، خود درونی به چیزهایی مربوط است که دیده نمیشوند: احساسات، نگرش، ارزشها، باورها، شخصیت، افکار، عواطف، خیالات، معنویت، تمایلات و هدف. داشتن یک خود درونی قوی به این معناست که با تمام عواطف خود بهخوبی کنار میآیید، خودآگاه هستید و ارزشهایتان برایتان روشن و مشخصاند و همچنین، در زندگی هدف دارید.
خود درونی قوی همچنین به این معنی است که شما قادر هستید در برابر ناسازگاری دنیای بیرونی، آرامش خود را حفظ کرده و انعطاف داشته باشد.
تضاد با خود بیرونی و خود درونی
مشکل زمانی شروع میشود که خود درونی و خود بیرونی، با یکدیگر در تضاد قرار گرفته یا از تعادل خارج شوند. در سادهترین حالت آن، تضاد با خود درونی و خود بیرونی به یک نبود تطابق برمیگردد: شما به کاری فکر میکنید، اما کار دیگری انجام میدهید.
هرچه این تضاد بزرگتر باشد، تفاوت آنچه خود درونی شما آن را درست میداند با آنچه خود بیرونیتان درست میداند، زیادتر میشود. این تضاد درنهایت به استرس منجر میشود و ممکن است به ذهن، بدن و روح شما لطمه وارد کند.
معمولاً این تضاد به این دلیل اتفاق میافتد که تقریباً هیچوقت به ندای درونیتان گوش نمیدهید و وقت چندانی را برای فکرکردن به خود درونیتان صرف نمیکنید. چقدر پیش آمده مانند ربات فقط کار و تلاش کنید تا امور روزمره را انجام دهید، درحالیکه حتی نمیدانید این اعمال و رفتار، مطابق با خود درونی شما هست یا خیر؟
تضاد با خود درونی و بیرونی ممکن است به استرس منجر شود و همین مسئله باعث میشود در برابر بیماری، آسیبپذیرتر شوید. همچنین ممکن است عملکرد روزانه شما مختل شود و تحتتأثیر قرار بگیرد. ممکن است در ظاهر انسان موفقی باشید، اما در درون خود احساس پوچی کنید. هنگامی که این اتفاق میافتد، ممکن است برای درمان سریع این مشکل، سراغ روشهایی بروید که خطرهایی در پی خواهند داشت، مانند مصرف مواد مخدر.
یکی از راههایی که میتوان تشخیص داد آیا دچار تضاد خود درونی با خود بیرونی هستید یا خیر، این است که شکافهای بین ارزشهای واقعیای را که در ذهن دارید با اعمالتان شناسایی کنید.
1. چند لحظه زمان بگذارید و ارزشهای اصلیتان را فهرست کنید. این فهرست ممکن است مواردی مانند اعتقاد به خودباوری، صداقت، راستی، دوستی، مفیدبودن و… را شامل شود.
2. حال، برای هر ارزش، کارهایی را فهرست کنید که هرروز همراستا با آن انجام میدهید و ببینید که آیا آن کارها، با ارزشهای شما مطابقت دارند یا خیر. برای مثال تماس با دوستان برای احوالپرسی یا گفتن حقیقت، حتی زمانی که گفتنش برایتان دشوار باشد.
3. درنهایت، ارزشهایی را پیدا کنید که اقدامات کمی برای آنها انجام میدهید. اینجاست که متوجه آن تضاد خواهید شد. اگر برای دوستی ارزش قائل هستید، اما روزهای خود را تنها میگذرانید، نشان میدهد بین ارزشهای شما (خود درونی) و اعمالتان (خود بیرونی) تضاد وجود دارد.
ایجاد تعادل و توازن بین خود درونی و خود بیرونی
به محض آنکه به مشکل زندگیتان پی بردید، زمان آن میرسد که خود بیرونیتان را به سکوت دعوت کنید تا بتوانید بهتدریج، با خود درونیتان خو بگیرید. عجله نکنید، در لحظه زندگی کنید و بر همان لحظه جاری تمرکز کنید و هنگام انجام کارهای روزمره، به صدای افکارتان نیز گوش دهید.
اگر هنوز احساس میکنید تضاد با خود درونی و بیرونیتان وجود دارد، حواستان باشد که ممکن است برای رفع این مسائل، تغییراتی در زندگی ایجاد کنید. برای مثال، پیداکردن شغل جدید، ایجاد توازن بین زندگی و کار و تغییر وضعیت رابطه یا پایاندادن به بعضی دوستیها ممکن است دگرگونی ایجاد کند. این شما هستید که میدانید چه تغییرات خاصی میتواند شما را با خود درونیتان همسو کند.
همانطورکه به تغییراتی که باید ایجاد شود فکر میکنید، پرسیدن این سؤالات نیز میتواند به کمکتان بشتابد.
1. بیشتر چه چیزی را میخواهید در زندگی دنبال کنید؟ آیا اعمال کنونی شما، با آنچه میخواهید مطابقت دارند؟
2. آیا در لحظات قبل از مرگ، از تصمیماتی که الان در حال گرفتن آنها هستید راضی خواهید بود؟
3. آیا زندگی فعلی شما، مجبورتان میکند ارزشهای درونی عمیق را سرکوب کنید؟
به شکافهایی که پیشتر راجع به آنها صحبت کردیم بازگردید و از بزرگترین آنها شروع کنید. از خود بپرسید که ایجاد چه تغییری به ایجاد توازن میان خود بیرونی و خود درونیتان کمک خواهد کرد.
برای مثال، ممکن است یک نفر در شغلش تغییری ایجاد کند یا ساعات کاری خود را کم کند تا زمان زیادتری را با خانواده سپری کند. فرد دیگر، ممکن است زمینه کاریاش را عوض کند تا با ارزشهای خود همسو شود.
شاید هم به این نتیجه برسید که فقط تغییراتی کوچک کافی خواهند بود. برای مثال، بهجای اینکه همیشه شتابزده باشید و احساس کنید دیرتان شده، با آرامش بیشتر زمانی را به گفتوگو و معاشرت با دیگران اختصاص دهید تا فشار کاری را کم کنید. گاهی تضاد بین خود درونی و خود بیرونی ما، به آن بزرگیها هم نیست و اگر بخواهیم به آن بپردازیم، وقت زیادی گرفته نمیشود.
کلام آخر
اگر از تضاد با خود درونی و خود بیرونیتان رنج میبرید، ممکن است این تضاد انعکاسی از نداشتن سلامت روانی و سوگیری ذهنی باشد. اگر مراحل بالا برای رفع مشکلتان کافی نبود، با پزشک خود یا یک روانشناس متخصص صحبت کنید تا منبع این تضاد را پیدا کرده و برای درمان مناسب آن اقدام کنید.
لطفاً نظرات خود را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید؟
مبع: