استفاده از ترس عبارتی است که شاید کمتر شنیده باشید. ترس در مسیر جاهطلبی کاملاً طبیعی و حیاتی است. دلیلش را به شما میگوییم. آنچه بیشتر افراد را از پیگیری خواستههایشان بازمیدارد فقدان استعداد، زمان یا دانش کافی نیست، بلکه ترس است. ترس از نشان دادن اثرتان به جهانی که بیرحم است، ترس از مواجهه با عموم مردم که میتواند منجر به طرد، انتقاد و نظرات نامناسب شود.
ترس از اینکه برای کاری خون، اشک و عرق بریزید که از آن مطمئن نیستید. ترس از شکست خوردن یا موفقیتی که از شما انتظار دارند. ترس از اینکه پشت درهای بسته بمانید و ندانید که آیا اصلاً این درها دوباره بازخواهند شد یا نه؟
ایران مدیر در این مقاله به بررسی موضوع ترس، سودها، ضررها و استفاده از ترس در رونق کسبوکار میپردازد.
ترس با ما چه میکند؟
اغلب مردم، با توسعه فردی بیگانهاند. خواستههایشان را دنبال نخواهند کرد تا وقتیکه بالأخره درد ناشی از انجام ندادن کار، بر ترس از انجام آن غلبه کند. در حقیقت بخشی از وجود ما بهراحتی در اثر ترسها تغییر میکند. درست همانگونه که حلزونها در اثر تماس دست، خودشان را جمع میکنند.
خواستههایمان هم پیامآوران تغییر هستند، درست مثل زنگهایی که نواخته میشوند و ترسی را به بار میآورند که خواب را از چشمانمان میگیرند و به ما استفاده از ترس را یادآوری می کنند. هیچ تضمینی نیست که همواره تغییر به نتیجه بهتری برسد. کسانی که روش استفاده از ترس را نمیدانند گاهی که مورد هجمه خواستههای ترسناک قرار میگیرند، میگویند: «تو حقیقت را میدانی و همین هم باعث میشود خودت را به خواب بزنی».
دقایقی را که صرف رسیدن به چیزی میکنید که در حال حاضر ندارید، وارد عرصه ناشناختهها میشوید و دراینبین، ترس هم واکنشی کاملاً طبیعی است.شما درحال تجربه کردن مدیریت تغییر هستید. این کار نیازمند خطرپذیری است و زندگی بشر هم تاکنون به همین منوال بوده است.
برای مثال در افسانهها و ادبیات هم هرگاه اژدها ظاهر میشد، ترسناک بوده و در هر نقطه و هر حرکتی که انجام میداد، ترس را تجربه میکردیم. ترس هم مانند یک اژدها بر زندگی چنبره میزند، ولی نشان میدهد که در راه رسیدن به امری حیاتی هستید و باید استفاده از ترس را بیاموزید.
اما تأسیس هر شرکتی با ترس همراه است و باید توان مقابله و استفاده از ترس و تمایل برای برقراری ارتباط با آنها را پیدا کنید تا بتوانید در صورت بروز تجربه ترس، با آن مواجه شوید. بهعبارتدیگر از آن اجتناب نکنید یا منکر آن نشوید. هر آنچه سرکوب شود نهتنها قدرت غلبه بر شما را پیدا خواهد کرد بلکه موانعی را ایجاد میکند تا هر زمان که قدرت مقابله ندارید یا به خودتان ایمان ندارید، چیزی را که از آن دوری میکنید به شما یادآوری کند.
برای مثال، در طول روزی که کاملاً خوشبین و مطمئن هستید، نمیتوانید خودتان را قانع کنید که دیگر هیچ احساس ترسی را تجربه نخواهید کرد، راحت مینشینید و کار مهمی انجام میدهید. انتظار ندارید که ضمیر ناهشیارتان، ریاکاری را تحمل کند و در نتیجه ترس واقعی را احساس میکنید.
شما به سمت تلویزیون میروید، پیتزا سفارش میدهید یا پروژه ناتمامی را پیدا میکنید که نیازمند اصلاحات فوری است، اما ضمیر ناهشیارتان اصرار دارد که قادر به تکمیل کارتان نیستید و غافلید ازاینکه این فرصتی است برای استفاده از ترس.
استفاده از ترس یا فرار از آن؟
آبراهام مازلوی روانشناس، تلاش برای اجتناب از ترس را عقده یونس (Jonah Complex) مینامدکه همان «فرار از رشد شخصی، سطوح اندک جاهطلبی، ترس از انجام کاری که فرد قادر به انجامش هست، خودفلجکنندگی داوطلبانه، شبه حماقت و فروتنی مضحک» است.
هنگامیکه بااستعداد و مقاومت و بدون اهمال کاری به انجام امور پیشرو میپردازید، به موفقیت میرسید. برای مثال مارسل پروست نتوانست شعر حماسی خودش را تمام کند تا اینکه مادرش فوت کرد. او میترسید که مطالبش به احساساتش لطمه وارد کنند و راه استفاده از ترس را نمی دانست.
تا هنگامیکه با یک بیماری مواجه نشوید نمیتوانید خودتان را در برابرش ایمن کنید. پس تا هنگامیکه به سمت ترسها حرکت نکنید، هیچگاه از آنها عبور نخواهید کرد. ترس از تاریکی با روشن کردن چراغ، بهبود نمییابد. نور، ترس از تاریکی را حذف نمیکند، بلکه فقط تاریکی را از بین میبرد. بهطور مشابه اگر خواستههایتان را با دنیای اطرافتان در میان گذارید، قادر به از بین بردن ترس از طرد شدن نیستید و تنها مانع از طرد شدن میشوید.
هنگامیکه شخص دیگری به شما گوش میکند و شاهد حالات شماست حسی در مورد احساسات ترس و درد شما دارد. همین کار را در مورد خودتان انجام دهید؛ یعنی درد خودتان را باور کنید، آن را جدی بگیرید، معنا و کاربرد آن را بشناسید تا به قدرت برسید.
متأسفانه برای اجتناب از امور وحشتناک، شرطی شدهایم. منطق در سطح عاطفی بیعیب و نقص عمل میکند: اگر تلاش نکنی پس به وحشت نمیافتی. اجتناب به پاداش تبدیل میشود. پس چرا اجتناب ازآنچه میترسید، نادرست است؟
نادرست نیست! مگر آنکه از مورچهها بترسید ولی به پیکنیک علاقهمند باشید، از آسانسور بترسید، ولی دفتر کارتان در طبقه سیام باشد، از شکست بترسید، ولی عاشق پیروزی باشید. فقط کافی است راه استفاده از ترس را بدانید.
سازوکار جنگ یا گریز (fight-or-flight) هیچگاه به معنای گیرکردن در یک موقعیت نیست. ترسها قرار است واقعی باشند نه خیالی. آنها برای هشدار درباره سایههای بزرگ و تاریک در غارهای تنگ و طولانی، بیرون رفتن از خودرو در پارک سیاحتی آفریقا و نفس کشیدن زیرآب طراحیشدهاند.
آنها برای خدمت به شما هستند هرچند غالباً چنین حسی را نمیدهند. هنگامیکه ترسها به دلیلی به سطح میآیند، بهویژه بعد از یک خواب عمیق، چندان ملایم نیستند. هنگامیکه بیهوش هستید، دردی را حس نمیکنید، ولی قدرت درجایی که ترس حضور دارد، حاضر است.
شکست مقدمه پیروزی است
پس از ترسهایتان استفاده کنید. به آنها اجازه ندهید که از شما سوءاستفاده کنند. البته یکی از بزرگترین ترسها وابسته شدن به ایده شکست است، درست مثل صدف بارناکل که به صخره میچسبد. شما ممکن است با این حرف که شکست خوردن مشکلی ندارد و افراد بعد از شکستهای زیاد به موفقیت میرسند خودتان را جلوی مردم قوی نشان دهید، اما اغلب ما در درونمان شکست را بسیار ترسناکتر میدانیم تا در تئوری.
بله شکست خوردن اشکالی ندارد، ولی زندگی با شکست یا زندگی با فردی که مدام شکست میخورد بهویژه اگر پول خانواده را نابود کند، فرق دارد.
بااینوجود، موفقیت بهاندازه ارتکاب اشتباهات در عین پیشروی اهمیت دارد و بدترین اشتباه زندگی (و کسبوکار) ترس مداوم از اشتباه کردن است. یکبار یکی از مربیانم به من گفت: «اگر مرتب شکست نمیخوری پس بسیار پایینتر از توانت عمل میکنی و بههرحال رو به شکست هستی».
شکستها درروند جاهطلبی، طبیعی و حیاتی هستند. هنگامیکه به حوادث گذشته، فاجعهها و شکستها نگاه میکنیم، آنها غالباً به برخی از مهمترین فرصتهای شغلی و به نقاط عطف بزرگی در زندگی مبدل شدهاند.
برخی از افراد به این تجارب، «بحرانهای هدایتگر (directive crises)» یا «بالا افتادن (falling up)» میگویند. این شکستها شما را درنهایت آماده تغییراتی برای بهبود زندگی میکنند. همانطور که دریکی از رمانهای دیکنز هم برخوردها و رخدادهای تصادفی به رویدادهایی سازنده تبدیل میشوند، ولی شما در لحظه شکست به این چیزها توجه نمیکنید و فقط به گذشته نگاه میکنید.
به همین دلیل با بروز شکست از خودتان میپرسید که این شکستها چه چیزی را به شما نشان میدهند؟ چگونه برنامهها چنان پیچیده میشوند و حتی بامطالعه 200 صفحه دیگر هم متوجه آنها نخواهید شد. شاید مسیر استفاده از ترس را گم کردهاید؟
دانشجویان در حین مدیتیشن یاد میگیرند که وقفهها در طول نشستن تنها برای حواسپرتی از مدیتیشن نیستند؛ آنها خود مدیتیشن هستند. به همین صورت، شکستها و ترسها هم موانع مسیر شما نیستند؛ بلکه همان مسیرتان هستند. با آنها مبارزه نکنید. خردمندانه عمل کنید؛ بهعبارتدیگر اگر باران شروع به باریدن کرده بگذارید تا ببارد. این راه استفاده از ترس است.
مثل یک دانشمند فکر کنید: زندگی مثل یک آزمایش بدون شکست است؛ فقط نتایج وجود دارند. پس نحوه تفسیر نتایج آزمایشهای شما، تعیینکننده مقدار موفقیتی است که احساس میکنید. برای مثال بعدازاینکه یک مشتری بالقوه، محصول شما را رد میکند به این نتیجه میرسید که «مشتری مناسبی نبود»، این تفسیر با اینکه میگویید «محصولتان به درد نخور است»، بسیار فرق دارد. با این تفسیر شما باید بیشتر روی محصولتان کار کنید.
به هر حال تفسیرتان تا حد زیادی روی گام بعدی شما اثر خواهد داشت.
باید این گامها را در نظر بگیرید. هر چقدر زمان بیشتری را صرف مطالعه کنید، کتابها را به ترتیب الفبا روی قفسهها بچینید و مدادهایتان را آنطور که دوست دارید تیز کنید، زمان کمتری برای ترسیدن از ناهمواریهای مسیر و نگرانی از ماجراجویی دارید.
میتوانید خودتان را با این فکر آرام کنید که اگر هیچیک از رویاهایتان محقق نشود، حداقل به کابوس مبدل نخواهند شد. ترس سودمند در زندگی در عمق قلبتان پنهان شده است، همانگونه که هنری میلر به آن اشاره کرده: بدون ترک قفس قادر به تجربه این ترس نیستید. زندگی در بیرون از قفس با تمامی شکوه و جلالش، با تمامی کمی و کاستیها و آمد و رفتهایش، منتظر عملکرد شما نشسته است.
سخن آخر
دراین مقاله با ترس و ابعاد آن آشنا شدیم.همچنین توصیههایی برای استفاده از ترس در مسیر موفقیت بیان شد.شما با ترسهایتان چگونه برخورد میکنید؟ آیا تا به حال توصیههای گفته شده را به کار بستهاید؟ لطفاً تجربههایتان را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.
منبع: