زنان رهبر چه تفاوتی با مردان رهبر دارند؟ دلایل زیادی در مورد اینکه چرا زنان کمتری دارای مقامهای ارشد هستند، گفتهشده اما دلیل اصلی این امر چیست؟ آیا زنان میتوانند مدیران بهتری از مردان باشند؟
در یک رویداد رهبری در پاریس، رئیسجمهور سابق ایالاتمتحده، باراک اوباما، افکار جالبی درمورد موضوع داغ رهبری ارائه داد، چه افرادی رهبران بهتری هستند، زنان رهبر یا مردان؟ طبق گفته اوباما، جهان به زنان رهبر بیشتری نیاز دارد؛ «زیرا به نظر میرسد مردان این روزها مشکلاتی دارند».
وی افزود: نه عموماً، اما به نظر میرسد زنان رهبر دارای ظرفیت بهتری نسبت به مردان هستند که تا حدودی به دلیل اجتماعی بودن آنهاست. ایران مدیر در این مقاله درباره این موضوع اطلاعاتی ارائه میدهد.
چه کسی برای رهبری بهتر است؟
وقتی سؤال «چه کسی بهتر است؟» پیش میآید، اشکالاتی وجود دارد، این سؤالی است که تقسیم غیرضروری ایجاد میکند و پاسخ آن سبب تعمیم فراگیر میشود.
همچنین ممکن است بپرسیم، کدام جنس رانندههای بهتری هستند یا کدام بهتر آشپزی میکنند. البته، در سطح خرد، بستگی به افراد دارد. برخی زنان نسبت به برخی مردان رانندههای بهمراتب بهتری هستند، به همین صورت برخی مردان در مقایسه با بعضی خانمها غذاهای شگفتانگیزی میپزند.
البته ما برآن نیستیم که تفاوتهای میان زن و مرد را نادیده بگیریم. هیچکس نمیتواند در پی انکار تفاوتهای موجود مربوط به جنسیتها باشد.
ناگفته نماند، وقتی صحبت از تعداد زنان رهبر در مقایسه با مردان میشود، همچنان شکاف چشمگیری در این زمینه وجود دارد. مهمتر از آن، به نظر میرسد تحقیقات، عقیده باراک اوباما و بسیاری دیگر را تأیید میکند که جهان میتوانست با داشتن زنان بیشتر در نقشهای رهبری، کارهای بیشتری انجام دهد.
یک فرضیه این است که جامعه، رهبری موفق را اکثراً با ویژگیهایی که بهطور کلیشهای به مردان نسبت داده میشوند مثل جسارت و قدرت تسلط، تداعی میکند و درنتیجه مدیران زن که از این هنجارهای جنسیتی تبعیت نمیکنند را رد صلاحیت میکنند. بر این اساس زنان برای رسیدن به ردههای بالاتر با مشکلات بزرگتری مواجه میشوند.
بررسیهای انجامشده توسط شرکت توسعه رهبری، زنگر فولکمن، نشان داد درحالیکه زنان در آمریکا سهم قابلتوجهی در سود ناخالص داخلی کشور داشتهاند؛ اما حضور آنها در اجلاس هیئتمدیره بسیار انگشتشمار بوده است. مطالعه فولکمن درمورد بیش از 60 هزار رهبر در سراسر آمریکا و در سطح بینالملل نشان داد که زنان رهبران مؤثرتری نسبت به مردان شناخته میشوند.
رئیس زنگر فولکمن، جو فولکمن، درمورد رهبری مؤثر مطرح کرد که یک رهبر بزرگ میتواند با مردم ارتباط برقرار کند و میدانیم که با پیشرفت رهبران در یک سازمان، توانایی آنها بهعنوان مدیر ارشد اجرایی برای همدردی و درک مردم کاملاً حیاتی است. اگر یک رهبر این کار را انجام ندهد، این نوع از تعامل و تعهد را از کارمندان نیز دریافت نمیکند.
چرا زنان رهبر ؟
یکی از زمینههایی که زنان بهطورکلی مردان را کنار میزنند، هوش هیجانی و توانایی در جذب قوی گروههای همکاری است، چه آن در تیمهای نیروی کاریشان باشد چه در اجتماعات وسیعتر. همچنین، مطالعات تأکید کردند که اهمیت دارد که شما از چه کسی سؤال میکنید.
وقتی از مردان راجع به کارآمدیشان میپرسید، عادت دارند که نسبت به زنان به خود امتیاز بیشتری بدهند؛ اما اگر از افراد دیگری (همکاران، رئیسها، زیردستان، یا مشاهدهکننده شخص سوم) بخواهید که امتیاز دهند، زنان بهطور قابلملاحظهای کارآمدتر از مردان هستند، بهخصوص در مطالعات انجامشده از سال 1982 به بعد.
این قضیه بهویژه با در نظر گرفتن سطوح مختلف رهبری صحت داشت: در سطوح پایینتر و سرپرستی، مردان به خود امتیاز بیشتری نسبت به زنان دادند، درحالیکه زنان از نگاه دیگران در سطوح میانی و بالاتر کارآمدی بیشتری داشتند.
به گفته باراک اوباما، توانایی و تمایل زنان برای پرسیدن سوال های صحیح تا حدودی ظرفیت آنها را برای موفقیت در نقشهای رهبری نشان میدهد.
برای مثال،یکی از تواناییهای زنان در منتورینگ این است که تأکید بیشتری بر توانمندسازی اطرافیان دارند، نهتنها آنها به موفقیت خودشان علاقهمندند، بلکه اشتیاق شدیدی برای ارتقادادن دیگران دارند.
زنان رهبر همچنین (بهطورکلی) سازماندهندگان بهتری نسبت به مردان هستند، به این معنی که آنها توانایی بیشتری برای جذب و القا دیگران جهت سهیمکردن یکسان آنها برای دستیابی به اهداف مشترک دارند.
مثلاً در مالزی، هنوز کار زیادی باید درمورد ورود بیشتر زنان به نقشهای رهبری انجام شود. بااینحال پیشرفت بزرگی در حوزه اهمیت رهبری زنان و راههای از میان برداشتن شکاف این نابرابری صورت گرفته که شایان توجه است و میتواند تفاوت بزرگی در بهرهوری، پیشرفت و رفاه عمومی کشور ایجاد کند.
در مقاله روشنگرانه یوهان مریکان و شاوین غنی، میخوانیم:
اهمیت پیشرفت زنان در کار و رهبری این است که آن برای همه (هم مرد و هم زن) خوب است. اگر ما نیمی از جمعیت را بهینه نکنیم، خصوصاً وقتیکه زنان رهبر بهعنوان گروهی تحصیلکردهتر در حال ظهور هستند، مالزی یک کشور با درآمد بالا نخواهد شد.
سخن آخر
بهطور سنتی، رهبری بر مدل «اَبَرمرد» متمرکزشده است که البته آن در طول جنگ جهانی دوم وقتیکه زنان باید جای خالی مردان هنگام عزیمت به جنگ را پر میکردند، تضعیف شد. در این مدت بود که ظرفیت، تدبیر و چالاکی زنان در محل کار واقعاً موردتوجه قرار گرفت و بهدرستی چنین بود.
از آن دوره، پیشرفت زنان در نقشهای رهبری که البته به آهستگی بوده است، بهطور فزایندهای بیهودگیِ در حاشیه بودن زنان را نشان داد. وقتی سازمانها بهراستی پتانسیل زنان را بپذیرند، همهچیز بهبود مییابد.
تعامل اوج میگیرد، کارایی افزایش و نابرابری کاهش مییابد و سازمان بهطورکلی ازنظر عاطفی باهوشتر و ازنظر اجتماعی آگاهتر میشود.
هنگامیکه دیدگاه رهبران جهان با دادههای این تحقیق همسو شود، ما بهعنوان رهبران مشاغل نمیتوانیم پیامی را که این موضوع ارسال میکند، نادیده بگیریم؛ اگر مشاغل، جوامع و کشور ما شکوفا شوند، ما نهتنها باید بیشتر تلاش کنیم تا زنان رهبر تشویق کنیم، بلکه باید سریعتر نیز عمل کنیم تا مطمئن شویم که این شکاف نابرابری را بستهایم. تشوی زنان به رهبری می تواند مبلغ تشویق به توانمند سازی عمومی در جامعه باشد.به همین ترتیب انگارههای تبعیض جنسیتی را از بین ببرد و جامعه را از امتیازات یک رهبر زن بهرهمند نماید.
با انجام این کار، نتیجه به نفع همه خواهد بود و ما را قویتر خواهد کرد. آیا شما با این نظر درباره زنان رهبر موافقید؟ لطفاً دیدگاه خود را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.
منبع:
Leaderonomics